پارت8
که گوشیو خاموش کرد وقتی نگاش کردم دیدم خیس عرقه
=ج جونگ ک کوک
یهو رو خیمه زد
~که شدم جونگ کوک
شروع کرد به بو.سیدن ل.بامو از اون ور دکمه لباسامو باز میکرد
تا زیر سی.نم باز کرده بود از لبام دل کند
=خواهش میکنم
میخواست نزدیک ش
=با.. با(آرومو با گریع)
چشمامو بستم
~م من دارم چیکار میکنم
کوک ویو
دست خودم نبود تا چشم باز کردم دیدم ات با ل.بای ک.بود و چشای خیسو بسته و لباس نیمه باز جولوم بود و من روش خیمه زده بودم
~ ا ات حالت خوبه
چشماشو باز کردو سریع دکمه هاشو بست
~ ا ات من قبل از اینکه بیای فیلم بزرگتر هارو نگاه کردم و خوب با لمست یجوری شدم ببینم کاریت که نکردم
=ن نه
بلند شدو میخواست بره ولی دستشو گرفتمو بغلش کردم
~واقعا ببخشید ات م من اصلا همچین کاریو نمی نمیخواستم انجام بدم
=درکت میکنم توهم که پدر واقعیم نیستی میتونی انجامش بدی(بی روح)
~م م من وا واقعا نمیدونم چی بگم
یهو رعد زدو ات جیغ زدو من سفت تر بغلش کردم
=م من میترسم بابا من میترسم
~چیزی نیست من کنارتم باشه
پیشونیشو بوسیدم و خوابوندمش رو تخت و خودمم رفتم دوش آب سرد تا بخوابه(آره همون چیز وسطی) اومدم بیرونو خوابیدم
=ج جونگ ک کوک
یهو رو خیمه زد
~که شدم جونگ کوک
شروع کرد به بو.سیدن ل.بامو از اون ور دکمه لباسامو باز میکرد
تا زیر سی.نم باز کرده بود از لبام دل کند
=خواهش میکنم
میخواست نزدیک ش
=با.. با(آرومو با گریع)
چشمامو بستم
~م من دارم چیکار میکنم
کوک ویو
دست خودم نبود تا چشم باز کردم دیدم ات با ل.بای ک.بود و چشای خیسو بسته و لباس نیمه باز جولوم بود و من روش خیمه زده بودم
~ ا ات حالت خوبه
چشماشو باز کردو سریع دکمه هاشو بست
~ ا ات من قبل از اینکه بیای فیلم بزرگتر هارو نگاه کردم و خوب با لمست یجوری شدم ببینم کاریت که نکردم
=ن نه
بلند شدو میخواست بره ولی دستشو گرفتمو بغلش کردم
~واقعا ببخشید ات م من اصلا همچین کاریو نمی نمیخواستم انجام بدم
=درکت میکنم توهم که پدر واقعیم نیستی میتونی انجامش بدی(بی روح)
~م م من وا واقعا نمیدونم چی بگم
یهو رعد زدو ات جیغ زدو من سفت تر بغلش کردم
=م من میترسم بابا من میترسم
~چیزی نیست من کنارتم باشه
پیشونیشو بوسیدم و خوابوندمش رو تخت و خودمم رفتم دوش آب سرد تا بخوابه(آره همون چیز وسطی) اومدم بیرونو خوابیدم
۵.۴k
۰۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.