آب و آتش (P3)
از زبان لینا
نکنه قاتل مادر زندین همون ناشناسی بوده که به من زنگ زده؟
وای لینا دختر تو چیکار کردی هویت گرگ خونین رو فاش کردی حالا هم که مادرش مرده
یه لحظه وایسا فکر کنم هنوز یکیو سراغ داشته باشم از رو شماره رد بزنه اره
از زبان آیکو
قبل از اینکه خوابم به بره با فندک سیم کارتم رو سوزونم و یدونه جدید انداختم
محض احتیاط
زمان:صبح
از زبان لینا
امروز میرم پیشش حتما کمکم میکنه است شکی توش نیست البته بعد اینکه کلی نصیحتم کرد
وای باورم نمیشه دارم با پای خودم میرم تو جهنم تازه گشنمم هست بهتره قبل از رفتن یه چیزی بخوریم
رفتم اتاق ایکو که بیدارش کنم که دیدم یه نامه رو تخته....
از زبان آیکو
مکس به این شماره جدیدم صد تا پیام داده بود اخه چجوری
من که به هیشکی نگفتم این شمارمه این پنجه طلا هم گاهی منو میترسونه
پیامارو باز کرم
مکس:«چیکار کردی که شماره عوض کردی هان
راستش رو بگو دختر به هر حال زدن رد ساده بود
اصلا هم لیست سیمکارت هاتو از رئیس نگرفتم
دختر پاشو یه ماموریت دوتایی داریم
بدو بدو پاشو دیگه
پاشوووووووووووو
خب پانشو
هر وقت بیدار شدی بیا ایستگاه مترو
دکان همیشگی
اصلا دوست ندارم خدافس»
خدایا چرا یه ذره از مغز من به این نمیدی خیلی احتیاج داره
ساعت ۶ بود منم حوصله حرف زدن با لینا رو نداشتم برا همین براش نامه نوشتم
چ طوری گربه کوچولو
نترس من خوبم
فقط رفتم دنبال کار خب به هر حال منم باید کار پیدا کنم دیگه نه
پس نگران نباش
شاید شب برنگردم
میرم یه هتل نزدیک محل کار جدیدم
البته اگر پیدا کنم باشه
نگران نشیااا
مراقب خودت باش
از طرف ایکو
لباس سر همی مشکیم رو پوشیدم سه تا چاقو جاساز کردم
کلت آبیم رو برداشتم و یه کلت سفید هم برداشتم برا مکس
مطمئنم اونقدری حواس پرتی هست که اسلحه یادش بره
از زبان لینا
نامه رو خوندم
خب کارم راحت شد الان خیلی سریع و بدون کلکل با آیکو میتونم برم دیدار
همکار قدیمی در جهنم البته قبلش باید مطمئن شم هنوز اونجاس
منظورم از اونجا ............
تا پارت بعد منتظرم بخونید
ادامه بدم؟؟
نکنه قاتل مادر زندین همون ناشناسی بوده که به من زنگ زده؟
وای لینا دختر تو چیکار کردی هویت گرگ خونین رو فاش کردی حالا هم که مادرش مرده
یه لحظه وایسا فکر کنم هنوز یکیو سراغ داشته باشم از رو شماره رد بزنه اره
از زبان آیکو
قبل از اینکه خوابم به بره با فندک سیم کارتم رو سوزونم و یدونه جدید انداختم
محض احتیاط
زمان:صبح
از زبان لینا
امروز میرم پیشش حتما کمکم میکنه است شکی توش نیست البته بعد اینکه کلی نصیحتم کرد
وای باورم نمیشه دارم با پای خودم میرم تو جهنم تازه گشنمم هست بهتره قبل از رفتن یه چیزی بخوریم
رفتم اتاق ایکو که بیدارش کنم که دیدم یه نامه رو تخته....
از زبان آیکو
مکس به این شماره جدیدم صد تا پیام داده بود اخه چجوری
من که به هیشکی نگفتم این شمارمه این پنجه طلا هم گاهی منو میترسونه
پیامارو باز کرم
مکس:«چیکار کردی که شماره عوض کردی هان
راستش رو بگو دختر به هر حال زدن رد ساده بود
اصلا هم لیست سیمکارت هاتو از رئیس نگرفتم
دختر پاشو یه ماموریت دوتایی داریم
بدو بدو پاشو دیگه
پاشوووووووووووو
خب پانشو
هر وقت بیدار شدی بیا ایستگاه مترو
دکان همیشگی
اصلا دوست ندارم خدافس»
خدایا چرا یه ذره از مغز من به این نمیدی خیلی احتیاج داره
ساعت ۶ بود منم حوصله حرف زدن با لینا رو نداشتم برا همین براش نامه نوشتم
چ طوری گربه کوچولو
نترس من خوبم
فقط رفتم دنبال کار خب به هر حال منم باید کار پیدا کنم دیگه نه
پس نگران نباش
شاید شب برنگردم
میرم یه هتل نزدیک محل کار جدیدم
البته اگر پیدا کنم باشه
نگران نشیااا
مراقب خودت باش
از طرف ایکو
لباس سر همی مشکیم رو پوشیدم سه تا چاقو جاساز کردم
کلت آبیم رو برداشتم و یه کلت سفید هم برداشتم برا مکس
مطمئنم اونقدری حواس پرتی هست که اسلحه یادش بره
از زبان لینا
نامه رو خوندم
خب کارم راحت شد الان خیلی سریع و بدون کلکل با آیکو میتونم برم دیدار
همکار قدیمی در جهنم البته قبلش باید مطمئن شم هنوز اونجاس
منظورم از اونجا ............
تا پارت بعد منتظرم بخونید
ادامه بدم؟؟
۱.۱k
۰۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.