استاد به صندلی ا/ت اشاره کرد که کوک بره اونجا بشینه

استاد به صندلی ا/ت اشاره کرد که کوک بره اونجا بشینه
(ویو کوک)
استاد به اونجا اشاره کرد اینکه یعنی باید کنار یه دختر بشینمممم😑😑وای خدای من.... چرا آخه با من اینکارارو میکنی 😐😑چشم استاد(رو به استاد)

رفت پیش دخترک و تا اونو از نزدیک دید اونو شناخت
کوک: عه... سلام(تعظیم کوچولو و نصفه🤣)
ا/ت: سلام(خیلی خونسرد)

(کوک نشست)

کوک: خوب.... الان چه درسی رو باید باز کنیم خانمه...
ا/ت: ا/ت هستم

کوک: خانم ا/ت

ا/ت: ریاضی .... توی راهرو برنامه درسی همه کلاسارو نوشته به ترتیب

کوک:( یه هو سک سکش گرف به خاطر ریاضی)
مممم ببخشید( سرش پایین)
ا/ت: اشکال نداره.... خوب کتابو باز کن

کوک کتابو باز کرد

استاد: خوب مقدمه.... مثلا توضیح داد دربارش
کوک: اوفففففف

ا/ت: داره یوری رو میبینه که ردیف بغلی و یکم جلو تر درسو ول کرده داره ادا در میاره

ا/ت: یه برگه در میاره و مینویسه:
نوشته: نکن یوری همین طوری میمونی هااااا
کوک: دیدم یه دختره رو به ا/ت داره ادا در میاره.... چچچچ چقد اسکل و خنگه🤣🤣🤣بامزس

خوب بچه ها از ردیف اول شروع میکنم درس....... رو بپرسم (ردیف اول کوک و ات بودن و نیمکت اخری بودن

چون ا/ت ذوشوکرد اونور حواسش به درس و توضیح استاد بودولی کوک نه
کوک: عه......

میدونم کمه مهمونی ام مامانم همش بهم میگه سرتو از اون گوشی بیار بیرون زشته🤣🤣

شرطا: ده تا لایک
کامن: چتار تا