بیو🥦🥸

بیو🥦🥸

اسم:آیسل

فامیلی:آبرازم

جنسیت: دختر

دوس پسر/دختر: نداره فعلا👍

دوست: امیلی☕

غذای مورد علاقش:سوشی

رنگ مورد علاقش: قرمز

سن: 12

همین دیگه حالا سناریوش:
🥦🥦🥦🥦🥦🥦🥦🥦🥦🥦🥦🥦🥦🥦🥦

یه روزی آیسل به دنیا میاد و اسم مادرش لیشیریل و پدرش جف بوده و مامانش توی بارداری مست میکرده و مواد میکشیده ،
باباش هم همینطور و وقتی آیسل بدنیا میاد آیکیوش کمی از حد معمول کمتره و طوری بوده که اگه حتی پاشو از گلیمش دراز میکرده به طرز های متفاوتی از پدرش کتک میخورده و شکنجه میشده پدرش عضو یه گروه نژاد پرستی میشه و انقدر جدی گرفته بوده که میگفت من حتی حاظرم تو ی این راه بمیرم
و به آیسل یاد میداده که چجوری از اسلحه استفاده کنه اونم چرا ؟!
چون که اون گروه نژاد پرستی یه فن دو آتیشه جنگ جهانی دوم بودن و همیشه لباس های اونا رو میپوشیدن و توی همین حالا
آیسل که نمیتونسته درست و غلط رو تشخیص بده خشن میشه به خاطر اینکه بچگیه بدی داشته وقتی اون دوازده سالش میشه یه مداد نوک تیز رو وارد شکم معلمش کرده و یه بار داشته با سیم تلفن اون یکی معلمشو خفه میکرده و دیگه هیچ مدرسه ای قبولش نمیکردن و ترک تحصیل کرد و آیسل اسکیزوفرنی هم که از بدو تولد داشت هم این موضوع رو بدتر میکرد و یه روزی دیگه خسته شد و چونکه بلد بود چطوری آدم بکشه از پشت گوش که اگه بهش شلیک کنی در جا میمیره از همونجا باباشو میکشه
و طوری بود که وقتی ازش میپرسیدن چرا اینکارو کردی میگفت مگه چیه بابامو کشتم
چون آیکیوش پایین بوده و نمیدونسته چیکار کرده و تمام اینها فقط توی دوسال اتفاق افتاد که اون وقتی این صحنه هارو دیده و شنیده فقط 10 سالش بود و وقتی باباشو کشت فقط و فقط 12 سالش بود!
و الان آیسل خودشو دار زده و وسط جهنمه🥦
حال کردین؟؟