ســـتاره شـب هایـے مـن🖤💫
ســـتارهشـبهایـےمـن🖤💫
𝒔𝒕𝒂𝒓 𝒐𝒇 𝒎𝒚 𝒏𝒊𝒈𝒉𝒕𝒔
پارت ¹ ⁵
رسیدیم و پیدا شدیم
وقتی که میخواستیم از فروشگاه بیایم بیرون رفیقای قدیمیمو دیدم
(علامت رفیقا =)
=اوووووووووووو یونا خانم نبودی رفتی شوهر کردی ؟
+علیک سلام
اولن که ن خدمتکار شخصیشونم دومن که سرت تو کار خودت باشه 😊
=پررو شدیا
+من که میبینم تو پررو شدی به زندگی شخصی اطرافیات فضولی میکنی
=اگه بکنم هم به تو ربطی نداره
+چجور ربطی نداره وقتی راجبه منه
+جیمین بیا بریم
=کجا با این عجله؟
+به شخصیت خودم احترام میزارم که با هر خری هم کلام نشم 😊
دست جیمینو گرفتم و رفتیم بیرون
-انتظار نداشتم اینجوری حاضر جواب باشی
+چی فک کردی پ
-متوجه چیزی نشدی ؟
+ن چی
-ول کن بریم
رفتیم و سوار ماشین شدیم
داشتم همین جوری به بیرون نگاه میکردم که...
فهمیدم بازم گند زدم
دست جیمینو گرفته بودم 😐
یدونه کوبیدم رو سرم که جیمین نگران شد و
-چی شد ؟
+هیچی
-بگو
+هیچی فهمیدم چه گندی زدم 😭
-😂😂😂😂😂😂
+خنده دارههههه؟
-ن اصلا
+آها الا شد
رسیدیم خونه رفتیم لباسامونو عوض کردیم
کل روزو به تمیز کاری و مرتب کردن ویلا گذشت
البته بیشتر تلوزیون میدیدم 😂
ناهار و شام که جیمین میپخت چون دستپخت فاجعه ای دارم
جیمین خونه نبود
ساعت ۵:۳۰ بود و جیمین گفته بود ساعت ۷ به لوکیشنی که فرستاده برم
رفتم ی دوش گرفتم
ی لباس انتخاب کردم و پوشیدم (اسلاید بعدی)
موهامو باز گذاشتم و ی میکاپ ملایمی کردم
ساعت ۶:۳۰ بود
نمیدونم چرا تپش قلب گرفته بودم
از دید جیمین
اومده بودم بیرون تا کار های لازمو انجام بدم
ساعت ۶:۳۰ بود و قلبم داشت از تو قفسه سینم بیرون میومد
منتظر موندم تا یونا بیاد
𝒔𝒕𝒂𝒓 𝒐𝒇 𝒎𝒚 𝒏𝒊𝒈𝒉𝒕𝒔
پارت ¹ ⁵
رسیدیم و پیدا شدیم
وقتی که میخواستیم از فروشگاه بیایم بیرون رفیقای قدیمیمو دیدم
(علامت رفیقا =)
=اوووووووووووو یونا خانم نبودی رفتی شوهر کردی ؟
+علیک سلام
اولن که ن خدمتکار شخصیشونم دومن که سرت تو کار خودت باشه 😊
=پررو شدیا
+من که میبینم تو پررو شدی به زندگی شخصی اطرافیات فضولی میکنی
=اگه بکنم هم به تو ربطی نداره
+چجور ربطی نداره وقتی راجبه منه
+جیمین بیا بریم
=کجا با این عجله؟
+به شخصیت خودم احترام میزارم که با هر خری هم کلام نشم 😊
دست جیمینو گرفتم و رفتیم بیرون
-انتظار نداشتم اینجوری حاضر جواب باشی
+چی فک کردی پ
-متوجه چیزی نشدی ؟
+ن چی
-ول کن بریم
رفتیم و سوار ماشین شدیم
داشتم همین جوری به بیرون نگاه میکردم که...
فهمیدم بازم گند زدم
دست جیمینو گرفته بودم 😐
یدونه کوبیدم رو سرم که جیمین نگران شد و
-چی شد ؟
+هیچی
-بگو
+هیچی فهمیدم چه گندی زدم 😭
-😂😂😂😂😂😂
+خنده دارههههه؟
-ن اصلا
+آها الا شد
رسیدیم خونه رفتیم لباسامونو عوض کردیم
کل روزو به تمیز کاری و مرتب کردن ویلا گذشت
البته بیشتر تلوزیون میدیدم 😂
ناهار و شام که جیمین میپخت چون دستپخت فاجعه ای دارم
جیمین خونه نبود
ساعت ۵:۳۰ بود و جیمین گفته بود ساعت ۷ به لوکیشنی که فرستاده برم
رفتم ی دوش گرفتم
ی لباس انتخاب کردم و پوشیدم (اسلاید بعدی)
موهامو باز گذاشتم و ی میکاپ ملایمی کردم
ساعت ۶:۳۰ بود
نمیدونم چرا تپش قلب گرفته بودم
از دید جیمین
اومده بودم بیرون تا کار های لازمو انجام بدم
ساعت ۶:۳۰ بود و قلبم داشت از تو قفسه سینم بیرون میومد
منتظر موندم تا یونا بیاد
۲.۱k
۰۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.