[ازدواج اجباری پارت۲]
[ازدواج اجباری پارت۲]
ویو یوری با حال بد از خونه زدم بیرون ...رسیدم به کافه ی قهوه سفارش دادمو منتظر جیسو موندم(دوستان عزیز جیسو بلک پینک نیس)جیسو اومد.
مکالمه ی جیسو و یوری
یوری:سلام (ناراحت
جیسو:سلام چیشده دپرسی؟
یوری:پسر دوست بابام بود کیم تهیونگ میشناسیش؟
جیسو:آره راجب خانوادشون بهم گفتی خب؟
یوری:پدرم مجبورم کرده که باهاش ازدواج کنم
جیسو:یعنی چی چرا؟
یوری:نمیدونم بخاطر رسمای چرت و پرت و مسخرشون ک این دو خانواده باید باهم وصلت داشته باشن حالا منو تهیونگم شدیم وسیلشون
جیسو:دلم برا تهیونگ میسوزه ک قراره تورو تحمل کنه
یوری:یااااا
جیسو:حالا اینارو بیخیال نمیدونی کی قراره همو ببینین؟
یوری:تو همین چن روزه ب احتمال زیاد
جیسو:آخ آخ پولداری بد دردیه
یوری:جیسو میشه حداقل تو این وضعیت جدی باشی نمیدونم چیکار کنم توام هی داری میری رو مخم
(گوشی جیسو زنگ میخوره)
جیسو:یوری من باید برم
یوری:خیله خب بیا برسونمت
جیسو:اوکی
جیسو رو رسوندمو خودمم رفتم خونه...
ویو یوری با حال بد از خونه زدم بیرون ...رسیدم به کافه ی قهوه سفارش دادمو منتظر جیسو موندم(دوستان عزیز جیسو بلک پینک نیس)جیسو اومد.
مکالمه ی جیسو و یوری
یوری:سلام (ناراحت
جیسو:سلام چیشده دپرسی؟
یوری:پسر دوست بابام بود کیم تهیونگ میشناسیش؟
جیسو:آره راجب خانوادشون بهم گفتی خب؟
یوری:پدرم مجبورم کرده که باهاش ازدواج کنم
جیسو:یعنی چی چرا؟
یوری:نمیدونم بخاطر رسمای چرت و پرت و مسخرشون ک این دو خانواده باید باهم وصلت داشته باشن حالا منو تهیونگم شدیم وسیلشون
جیسو:دلم برا تهیونگ میسوزه ک قراره تورو تحمل کنه
یوری:یااااا
جیسو:حالا اینارو بیخیال نمیدونی کی قراره همو ببینین؟
یوری:تو همین چن روزه ب احتمال زیاد
جیسو:آخ آخ پولداری بد دردیه
یوری:جیسو میشه حداقل تو این وضعیت جدی باشی نمیدونم چیکار کنم توام هی داری میری رو مخم
(گوشی جیسو زنگ میخوره)
جیسو:یوری من باید برم
یوری:خیله خب بیا برسونمت
جیسو:اوکی
جیسو رو رسوندمو خودمم رفتم خونه...
۳.۷k
۰۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.