ارباب جذاب من
رمان: ارباب جذاب من
♡♡&♡♡
part 11
یونگی: ارع من ولش کردم خیلیم پشیمونم هر روز دلم اتیش میگرفت تو فک کردی من میدونستم ا. ت کجاس؟ کحا زندگی میکنه؟ چی میخورع؟ پدر ناتنیمون ازم مخفیش کرد
جونگکوک: مگه نمیگی مافیایی چطور ازت مخفیش کرد؟
یونگی: تو اونو ولش کن..
جونگکوک: من میرم پیش ا.ت
یونگی: باشه
جیهوپ: اااا چیزه کوک من ابمیوه گرفتم بده ا. ت بخورع واسش خوبه
جونگکوک: دمت گرم
(تق تق)
جونگکوک: سلام بیبی
ا. ت: سلام من چرا بیمارستانم؟
جونگکوک: چیزع خاصی نیس تا ۳ساعت دیگه مرخص میشی میریم ببین هوپی واست ابمیوه گرفته بیا ابمیوه بخور
ا. ت: مرسییییییی
جونگکوک: حالت بهتره؟
ا. ت: ارع فقط دستم زیاد میلرزه
جونگکوک: خ... خو... ب میشیـ
ا. ت: یونگی کو؟؟؟؟
(تق نق)
یونکی: سیلااامممم پشمکی
ا. ت: سلام پیشی کوچولو
یونگی: چطوری پشمکم
جونگکوک: دستش یکم میلرزه
یونگی: چییی؟
ا. ت: هوووو شما چطونه یا جونگکوک تهجب میکنه یا تو؟
یونگی: هیچی فقط چون نگرانتم اینجوری شد َپشییی
ا. ت: کی میریم؟
یونگی: کارارو انجام دادم ببا لباستو عوض کنم بریم
ا. ت: خودم عوض میکنم
یونگی: نهههه تو چپر چلاغی میوفتی میترکی از بس خنگی
ا. ت: باشه
یونگی: اهمممم هووووووو جونگکوک نمیخوای بری بیرون؟
جونگکوک: چرا باید برم؟
یونگی: میخوام لباسشو عوض کنم
جونگکوک: تو چرا باید لباسشو عوض کنی؟
یونگی: چون من داداششم
جونگکوک: خب من میرم ولی زود بیا فعلا لیدی
یونگی: فعلا لیدی(اداشو در میارع)
جونگکوک: گگگگگگگگگگ
ا. ت: بسههههههعععع مسخرع ها
جونگکوک: مسخرع؟
ا. ت: اسم بابات اصغرع
یونگی: خواهر منی دیگه😂
ادامه ۱۷ لایک 🤍
♡♡&♡♡
part 11
یونگی: ارع من ولش کردم خیلیم پشیمونم هر روز دلم اتیش میگرفت تو فک کردی من میدونستم ا. ت کجاس؟ کحا زندگی میکنه؟ چی میخورع؟ پدر ناتنیمون ازم مخفیش کرد
جونگکوک: مگه نمیگی مافیایی چطور ازت مخفیش کرد؟
یونگی: تو اونو ولش کن..
جونگکوک: من میرم پیش ا.ت
یونگی: باشه
جیهوپ: اااا چیزه کوک من ابمیوه گرفتم بده ا. ت بخورع واسش خوبه
جونگکوک: دمت گرم
(تق تق)
جونگکوک: سلام بیبی
ا. ت: سلام من چرا بیمارستانم؟
جونگکوک: چیزع خاصی نیس تا ۳ساعت دیگه مرخص میشی میریم ببین هوپی واست ابمیوه گرفته بیا ابمیوه بخور
ا. ت: مرسییییییی
جونگکوک: حالت بهتره؟
ا. ت: ارع فقط دستم زیاد میلرزه
جونگکوک: خ... خو... ب میشیـ
ا. ت: یونگی کو؟؟؟؟
(تق نق)
یونکی: سیلااامممم پشمکی
ا. ت: سلام پیشی کوچولو
یونگی: چطوری پشمکم
جونگکوک: دستش یکم میلرزه
یونگی: چییی؟
ا. ت: هوووو شما چطونه یا جونگکوک تهجب میکنه یا تو؟
یونگی: هیچی فقط چون نگرانتم اینجوری شد َپشییی
ا. ت: کی میریم؟
یونگی: کارارو انجام دادم ببا لباستو عوض کنم بریم
ا. ت: خودم عوض میکنم
یونگی: نهههه تو چپر چلاغی میوفتی میترکی از بس خنگی
ا. ت: باشه
یونگی: اهمممم هووووووو جونگکوک نمیخوای بری بیرون؟
جونگکوک: چرا باید برم؟
یونگی: میخوام لباسشو عوض کنم
جونگکوک: تو چرا باید لباسشو عوض کنی؟
یونگی: چون من داداششم
جونگکوک: خب من میرم ولی زود بیا فعلا لیدی
یونگی: فعلا لیدی(اداشو در میارع)
جونگکوک: گگگگگگگگگگ
ا. ت: بسههههههعععع مسخرع ها
جونگکوک: مسخرع؟
ا. ت: اسم بابات اصغرع
یونگی: خواهر منی دیگه😂
ادامه ۱۷ لایک 🤍
۱۷.۲k
۰۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.