فیک my good father
فیک my good father
پارت ¹³
ویو هانا :
باورم نمیشه که همچین دوست پسری داره باید بکاری کنم که رابطشون بهم بخوره ( مگه تو کرم داری 🗿🔪) رفتم نوشیدنی بردارم که جونگ سو رو دیدم ( جونگ سو دوست پسرشه)
جونگ سو: سلام عزیزم
هانا : سلام جونگ هی چرا انقدر دیر اومدی نگرانت شدم
جونگ سو : یکاری برام پیش اومده بود
__________________
پرش زمانی به یک ساعت بعد
ویو ات
داشتم با تهیونگ خوش میگذروندم که هانا با دوست پسرش اومد پیشمون
هانا : اومم ات ما میخواهیم جرعت حقیقت بازی کنیم میای
ات : نمیدونم
هانا : بیا خوش میگذره
ته : ات بیا بریم
ات : باش بریم
دور میز نشسته بودیم من کنار تهیونگ و هانا هم با دوست پسرش رو به روی منه و بقیه دور میز نشستن
هانا : خب بطری رو میچرخونم
&: خب بطری چرخید سمت من و ات
&:جرعت یا حقیقت
ات : جرهت
&:¹بطری کامل سوجو بخور
ات : باشه
همه : اوووو
ات : کل بطری رو خوردم و گفتم بیا اینم کل بطری
&: آفرین ات
ات : خب من بطری رو میچرخونم
بطری رو چرخوندم که به هانا و تهیونگ افتاد
پارت ¹³
ویو هانا :
باورم نمیشه که همچین دوست پسری داره باید بکاری کنم که رابطشون بهم بخوره ( مگه تو کرم داری 🗿🔪) رفتم نوشیدنی بردارم که جونگ سو رو دیدم ( جونگ سو دوست پسرشه)
جونگ سو: سلام عزیزم
هانا : سلام جونگ هی چرا انقدر دیر اومدی نگرانت شدم
جونگ سو : یکاری برام پیش اومده بود
__________________
پرش زمانی به یک ساعت بعد
ویو ات
داشتم با تهیونگ خوش میگذروندم که هانا با دوست پسرش اومد پیشمون
هانا : اومم ات ما میخواهیم جرعت حقیقت بازی کنیم میای
ات : نمیدونم
هانا : بیا خوش میگذره
ته : ات بیا بریم
ات : باش بریم
دور میز نشسته بودیم من کنار تهیونگ و هانا هم با دوست پسرش رو به روی منه و بقیه دور میز نشستن
هانا : خب بطری رو میچرخونم
&: خب بطری چرخید سمت من و ات
&:جرعت یا حقیقت
ات : جرهت
&:¹بطری کامل سوجو بخور
ات : باشه
همه : اوووو
ات : کل بطری رو خوردم و گفتم بیا اینم کل بطری
&: آفرین ات
ات : خب من بطری رو میچرخونم
بطری رو چرخوندم که به هانا و تهیونگ افتاد
۷.۱k
۰۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.