چه خواهد شد/ پارت ۱۰

‌
چه خواهد شد

‌
پارت ۱۰

مامان/م : حاظری؟

ملینا : آره

بابا/م : الاناست که دیگه برسن .

ملینا : من خودم باید برم درو باز کنم راهنماییشون کنم تو یا شما هم میاین .

مامان/م : خودت بری بهتره

ملینا : ای بابا چرا؟

مامان/م : تو خونوادمون رسم اینه .

ملینا : باشه ولی......

صدای زنگ آیفون حرفمو قطع کرد . (راستی یه چیزی بگم خونشون از این آپارتماناست که هر واحدش دو طبقه‌س)

مامان/م : فکر کنم دیگه اومدن

یه نفس عمیق کشیدم و رفتم سمت آیفون و درو باز کردم . (و بالاخره زمان موعود فرا می رسد)

بعد جلوی در ورودی منتظر موندم تا بیان بالا .
دره آسانسور باز شد و اومدن سمت در . درو بیشتر باز کردم . یه پسر خیلی خ شتیپ و جذاب جلوتر از همه داشت میومد و گل و شیرینی دستش بود . وای خدا قربونش برم چقدر جذااااابهههه........ عع خفه شو دیگه چی میگی واسه خودت . اصلا هم جذاب نیست . خیلی هم زشت و چندشه .

ملینا : سلام

ایلیا : سلام

مامان/ا و بابا/ا :سلام

اومدن تو و درو بستم . ایلیا گل رو داد به من و لبخند زد .
مامان و بابام و آجیم اومدن و سلام و علیک کردن ......


پارت بعد به شرط ۳ لایک و ۴ کامنت (دیگه از این کمتر؟🥺)