ان شب نفسم , بوی تنت را می داد
ان شب نفسم , بوی تنت را می داد
بوی بوسه های داغ ان لبت را میداد
بوی عطری ک نشسته برسروصورت من
بوی ساییدن عطر پیرهنت را میداد
ان شب تن من, داغ شد از هورم تنت
مژده ذوب شدن, در بدنت را میداد
درخیال تو دگر سوخت همه جان وتنم
این چه اتش ک وصال تومنت را میداد
دیگر ان حادثه , تکرار نشد در نظرم
حذر از دیدن ان , تاب و تبت را میداد
دل مجنون ک گرفتار بهجران شده بود
بوی عطر خاطرات, ان شبت را میداد
بوی بوسه های داغ ان لبت را میداد
بوی عطری ک نشسته برسروصورت من
بوی ساییدن عطر پیرهنت را میداد
ان شب تن من, داغ شد از هورم تنت
مژده ذوب شدن, در بدنت را میداد
درخیال تو دگر سوخت همه جان وتنم
این چه اتش ک وصال تومنت را میداد
دیگر ان حادثه , تکرار نشد در نظرم
حذر از دیدن ان , تاب و تبت را میداد
دل مجنون ک گرفتار بهجران شده بود
بوی عطر خاطرات, ان شبت را میداد
۳.۰k
۲۴ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.