فصل اول پارت دو
از اونجایی که امسال بازم معلمشونم(معلم کل mbti) یه تغییر بزرگ لازمه. مثلا... امسال خیلی جدی میریم جلو. تا آدمشون نکنم ول کن نیستم. اوه راستی! من ۱۸ سالمه. ولی جهشی خوندمو دانشگاه رو تو ۱۷ سالگی تموم کردم. اونم به اصرار و پافشاری کردن مامانم. رشتهم هم نویسندگیه. طراحی انیمیشن هم خوندم تا برای کتابام به تصویرگر نیاز نداشته باشم. خب بگذریم... ار آشپزخونه میام بیرون و لپ تاپم رو برای ویولت روشن میکنم. ویولت عین بچه ها میپره بالا میپره پایین میپره بالا میپره پایین. قبل از اینکه ویولت بگه آخجوووننن میگم:《ولی یه شرط داره》ویولت هم یکمی حالش گرفته میشه. ولی میگه:《چه شرطی؟》میگم:《اینکه دیگه به حرف اِسوِن و ویلیام گوش ندی. اوکی¿؟》ویولت یکمی از انرژیش کم شد ولی خندون گفت:《اوکی!》
ویولت خیلی بامزهست و البته خیلی خیلی بچه. (صدای زنگ در) می رم و پس از طی کردن مسافتی کوتاه درو باز میکنم. ویام داداش ویولت بود. میگفت باید ویولت دیگه باید بره خونه. یکمی(فقط یکم!) اصرار کردم که بمونه. اولش نمی خواست قبول کنه ولی تو رودرواسی قبول کرد که یه نیم ساعت دیگه بیاد دنبال ویولت که برن خونه.
#mbti#intj#infp#intp#enfp#infj #isfp#enfj#esfp#estp #entp #istp#isfj #esfj#esfj#istj#entj
ویولت خیلی بامزهست و البته خیلی خیلی بچه. (صدای زنگ در) می رم و پس از طی کردن مسافتی کوتاه درو باز میکنم. ویام داداش ویولت بود. میگفت باید ویولت دیگه باید بره خونه. یکمی(فقط یکم!) اصرار کردم که بمونه. اولش نمی خواست قبول کنه ولی تو رودرواسی قبول کرد که یه نیم ساعت دیگه بیاد دنبال ویولت که برن خونه.
#mbti#intj#infp#intp#enfp#infj #isfp#enfj#esfp#estp #entp #istp#isfj #esfj#esfj#istj#entj
۲.۶k
۰۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.