پارت 2
دختره. چرا اینهمه اتاقق خسته نمیشین از تمیز کردنشون
=آمم و این همه اتاق رو فقط فقط من تمیز میکنم
دختره. واو آفرین داره
=چی میتونم صداتون کنم
دختره. اسمم هلنا عه ولی پرنسس صدام کن
واقعا دختر خوشگلی بودو بهش حق میدم به خودش بگه پرنسس
=پرنسس یه طبقه کامل برای مهموناست چون همیشه براتون مهمون میاد
هلنا. آاا واقعا کی حوصلشونو داره خب آسانسور کجاست
=از اینـ..
یکی. منم به توضیح نیاز دارم
صدا بمش دقیقا از پشت سرم بود چرخیدم که چشم توچشم شدیم سریع تعظیم کردم
=ببخشید ارباب جوان
هلنا. چرا به تو میگن ارباب جوااان مگه بیست سالته
&آیا به تو ربطی داره
&خب الان اتاق من کجاست
هلنا. طبقه سووم
&باتو نبودم.. آهای کمرت درد نگرفت نیم ساعته اینجوری خم شدی
صاف وایستادم و سرم پایین انداختم
هلنا. نگاه انقدر زشتی دختره نگات نمیکنه
&گاگول خانم اینجا قانونه که نباید چشم تو چشم شن با ما
هلنا. چجوریه که با من چشم تو چشم شد؟
&چون هردو دخترین
هلنا. خب میگفتی آسانسور کجاست
=از این طرف
به طرف آسانسور حرکت کردم
درشو باز کردم
=بفرمایید
رفتن تو و بعد هم من رفتم و دکمه طبقه سووم رو زدم
هلنا. طبقه پنجم چیه
=پشت بوم
رسیدیم و در باز شد رفتن بیرون و بعد هم من رفتم بیرون
=خب در سفید بزرگه مال پرنسس هست و در طلائی بزرگه مال ارباب جوان هست
&اتاقامون تمیزه؟
=بله ارباب جوان
&کی تمیز کرده
=من
&به چه حقی وارد اتاق ما شدی
هلنا. چرا اون وقت
&چون فقط یه نفر خاص اجازشو داره
=اون آدم من هستم
&آها خب میتونی بری
=خانم گفت که وقتی وسایلاتونو چیدین بیاین طبقه اول
هلنا. آها ممنون
=کاری داشتین.. تو اتاقتون یه دکمه قرمز کنار تختتون هست که اون مستقیم به بیسیم گوشم وصله و منو صدا میزنه
&آها ممنون
به سمت آسانسور قدم برداشتمو دروباز کردم وقتی در بسته شد از پا افتادم
چرا انقدر حرف زدن با ارباب جوان ترس داشت
غروری که داشت اجازه میداد بدون اینکه نگاش کنی بفهمی چقدر با سخصیت حرف میزنه و سرد و ترسناک
کمکم به طبقه اول داشتم میرسیدم بلند شدمو خودمو جم و جور کردم در آسانسور باز شد و رفتم تو آشپز چون وقت استراحت بود
مامان. دخترم
=جونم
مامان. اینارو ببر پیش برادرت از صبح چیزی نخرده تا فرودگاه هم رفته
=چشم
غذایی که روی دست مامان بودو برداشتمو رفتم سمت در حیاط و رفتم کنار ماشینا دیدم با بقیه بادیگاردا مشغول حرف زدنه
=داداش
جونگ کوک. ...
=آمم و این همه اتاق رو فقط فقط من تمیز میکنم
دختره. واو آفرین داره
=چی میتونم صداتون کنم
دختره. اسمم هلنا عه ولی پرنسس صدام کن
واقعا دختر خوشگلی بودو بهش حق میدم به خودش بگه پرنسس
=پرنسس یه طبقه کامل برای مهموناست چون همیشه براتون مهمون میاد
هلنا. آاا واقعا کی حوصلشونو داره خب آسانسور کجاست
=از اینـ..
یکی. منم به توضیح نیاز دارم
صدا بمش دقیقا از پشت سرم بود چرخیدم که چشم توچشم شدیم سریع تعظیم کردم
=ببخشید ارباب جوان
هلنا. چرا به تو میگن ارباب جوااان مگه بیست سالته
&آیا به تو ربطی داره
&خب الان اتاق من کجاست
هلنا. طبقه سووم
&باتو نبودم.. آهای کمرت درد نگرفت نیم ساعته اینجوری خم شدی
صاف وایستادم و سرم پایین انداختم
هلنا. نگاه انقدر زشتی دختره نگات نمیکنه
&گاگول خانم اینجا قانونه که نباید چشم تو چشم شن با ما
هلنا. چجوریه که با من چشم تو چشم شد؟
&چون هردو دخترین
هلنا. خب میگفتی آسانسور کجاست
=از این طرف
به طرف آسانسور حرکت کردم
درشو باز کردم
=بفرمایید
رفتن تو و بعد هم من رفتم و دکمه طبقه سووم رو زدم
هلنا. طبقه پنجم چیه
=پشت بوم
رسیدیم و در باز شد رفتن بیرون و بعد هم من رفتم بیرون
=خب در سفید بزرگه مال پرنسس هست و در طلائی بزرگه مال ارباب جوان هست
&اتاقامون تمیزه؟
=بله ارباب جوان
&کی تمیز کرده
=من
&به چه حقی وارد اتاق ما شدی
هلنا. چرا اون وقت
&چون فقط یه نفر خاص اجازشو داره
=اون آدم من هستم
&آها خب میتونی بری
=خانم گفت که وقتی وسایلاتونو چیدین بیاین طبقه اول
هلنا. آها ممنون
=کاری داشتین.. تو اتاقتون یه دکمه قرمز کنار تختتون هست که اون مستقیم به بیسیم گوشم وصله و منو صدا میزنه
&آها ممنون
به سمت آسانسور قدم برداشتمو دروباز کردم وقتی در بسته شد از پا افتادم
چرا انقدر حرف زدن با ارباب جوان ترس داشت
غروری که داشت اجازه میداد بدون اینکه نگاش کنی بفهمی چقدر با سخصیت حرف میزنه و سرد و ترسناک
کمکم به طبقه اول داشتم میرسیدم بلند شدمو خودمو جم و جور کردم در آسانسور باز شد و رفتم تو آشپز چون وقت استراحت بود
مامان. دخترم
=جونم
مامان. اینارو ببر پیش برادرت از صبح چیزی نخرده تا فرودگاه هم رفته
=چشم
غذایی که روی دست مامان بودو برداشتمو رفتم سمت در حیاط و رفتم کنار ماشینا دیدم با بقیه بادیگاردا مشغول حرف زدنه
=داداش
جونگ کوک. ...
۴.۱k
۰۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.