داستان زندگی من پارت 3
ویو کوک
بعد از اینکه صدای گریه اشو شنیدم دلم به حالش سوخت و تمومش کردم اون دختر خیلی خوشگلی هستش و نمی دونم چرا دارم کسی رو که دوستش دارم و اذیت می کنم دیگه بس می کنم و می رم بهش می گم که دوستت دارم
فردا صبح
از خاب بلند شدم پدرم خونه نبود انگار رفته بود ایتالیا برای کارش مامانم صبحانه درست کرده بود و خوردم و رفتم مدرسه می دونستم که ا/ت زودتر از همه می ره مدرسه و منم خاستم زودتر بهش بگم و رفتم دیدیم هنوز کسی نیوده بچه ها تک تک اومدن ولی ا/ت نیومد که معلم اومد و گفت بچه ها دیروز سوجون ا/ت خود کشی کرده و توی وصیت نا مه اش نوشته که به خاطر قلدری خودشو کشت و من بعد از شنیدن این حرف حالم بد شد و بی هوش شدم توی درمانگاه مدرسه از خاب پاشدم و دوباره خودکشی ا/ت یادم اومد امروز مراسمش بود و رفتم اونجا پدر و مادرش حتی یک قطره اشک هم براش نرختن فقط لینا گریه می کرد منم دور از چشم بقیه بی صدا اشک می ریختم که اون به خاطر من مرده
ویو ا/ت
امروز اولین روز مدرسهی جدیدم بود ولی درست از مدرسه قبلیم بهتر نمی شد ولی بازم اونجا دوستای جدید پیدا کردم و دیگه کسی برام قلدری نمی کرد و من خیلی خوشحال بودم که دیگه قرار نیست کتک بخورم
آینده
هنوز همه فکر می کنن من مردم ولی نمی دونن من زنده ام و شدم دکتر سوجون ا/ت من دکتر شدم و الان واقعا زندگی خوبی دارم اما هنوز سینگلم و بدبخ
با لینا هنوز در ارتباطم و اون بهترین دوستمه هنوز البته دوستای توی مدرسه و توی بیمارستان هم خوبن و....
بعد از اینکه صدای گریه اشو شنیدم دلم به حالش سوخت و تمومش کردم اون دختر خیلی خوشگلی هستش و نمی دونم چرا دارم کسی رو که دوستش دارم و اذیت می کنم دیگه بس می کنم و می رم بهش می گم که دوستت دارم
فردا صبح
از خاب بلند شدم پدرم خونه نبود انگار رفته بود ایتالیا برای کارش مامانم صبحانه درست کرده بود و خوردم و رفتم مدرسه می دونستم که ا/ت زودتر از همه می ره مدرسه و منم خاستم زودتر بهش بگم و رفتم دیدیم هنوز کسی نیوده بچه ها تک تک اومدن ولی ا/ت نیومد که معلم اومد و گفت بچه ها دیروز سوجون ا/ت خود کشی کرده و توی وصیت نا مه اش نوشته که به خاطر قلدری خودشو کشت و من بعد از شنیدن این حرف حالم بد شد و بی هوش شدم توی درمانگاه مدرسه از خاب پاشدم و دوباره خودکشی ا/ت یادم اومد امروز مراسمش بود و رفتم اونجا پدر و مادرش حتی یک قطره اشک هم براش نرختن فقط لینا گریه می کرد منم دور از چشم بقیه بی صدا اشک می ریختم که اون به خاطر من مرده
ویو ا/ت
امروز اولین روز مدرسهی جدیدم بود ولی درست از مدرسه قبلیم بهتر نمی شد ولی بازم اونجا دوستای جدید پیدا کردم و دیگه کسی برام قلدری نمی کرد و من خیلی خوشحال بودم که دیگه قرار نیست کتک بخورم
آینده
هنوز همه فکر می کنن من مردم ولی نمی دونن من زنده ام و شدم دکتر سوجون ا/ت من دکتر شدم و الان واقعا زندگی خوبی دارم اما هنوز سینگلم و بدبخ
با لینا هنوز در ارتباطم و اون بهترین دوستمه هنوز البته دوستای توی مدرسه و توی بیمارستان هم خوبن و....
۵.۶k
۰۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.