من از اینجا خواهم رفت...
#منازاینجاخواهمرفت...
این شهر
شهر قصه های مادر بزرگ نیست
که زیبا و آرام باشد
آسمانش را
هرگز آبی ندیده ام
من از اینجا خواهم رفت
و فرقی هم نمی کند
که فانوسی داشته باشم یا نه
کسی که می گریزد
از گم شدن نمی ترسد...
☆☆☆
#داشتمازاینشهرمیرفتم...
داشتم از این شهر می رفتم
صدایم کردی
جا ماندم
از کشتی سفید آرزوها
که رفت و غرق شد
سپاسگزارم از تو
اما
این فقط می تواند یک قصه باشد
در این شهر دود و آهن
دریا کجا بود
که من بخواهم سوار کشتی شوم و
تو صدایم کنی
می خواهم بگویم
نجاتم دادی
تا اسیرم کنی
من با کنایه حرف می زنم...
پ ♡ ن
انبوهی از این بعد از ظهرهای جمعه را
به یاد دارم که در غروب آنها
در خیابان
از تنهایی گریستیم
ما نه آواره بودیم، نه غریب
اما این بعد از ظهرهای جمعه
پایان و تمامی نداشت
میگفتند از کودکی به ما
که زمان باز نمیگردد
اما نمیدانم چرا
این بعد از ظهرهای جمعه باز میگشتند...
☆☆
با ایکه هیچجای زندگیت نهستروم ولی باز تو تمومِ زندگیم هستری دلبر !
نادو به چه هر وقت موا از عشقوم بهت بِگَم بندری ابو کلمات و حس علاقه م بهت!
پِچپِچتوم جان ...
***
ساحلت را دور کردی از نگاه عشق من
سالهاست
من قایقت را سوی دریا میبرم...
***
چقدر این تعبیر نزار قبانی از غم دلتنگی رو دوست دارم. میگه:
چطوری میخوای اندازه این غصه رو برات بگم؟
“وحزني كالطفل، يزداد في كل يوم جمالاً ويكبر”
در حالی که این غم، هر روز، مانند یک کودک، بزرگتر و زیباتر میشه...
***
جدی نگیرین ، این چرتو پرتا همه اش بخاطر
توهمات مصرف سیگارای شکم پُره !
#هرمزگانزیبا
#بندرعباس
#ابراهیممنصفی_رامیجنوب
#چوکِبَندِر
این شهر
شهر قصه های مادر بزرگ نیست
که زیبا و آرام باشد
آسمانش را
هرگز آبی ندیده ام
من از اینجا خواهم رفت
و فرقی هم نمی کند
که فانوسی داشته باشم یا نه
کسی که می گریزد
از گم شدن نمی ترسد...
☆☆☆
#داشتمازاینشهرمیرفتم...
داشتم از این شهر می رفتم
صدایم کردی
جا ماندم
از کشتی سفید آرزوها
که رفت و غرق شد
سپاسگزارم از تو
اما
این فقط می تواند یک قصه باشد
در این شهر دود و آهن
دریا کجا بود
که من بخواهم سوار کشتی شوم و
تو صدایم کنی
می خواهم بگویم
نجاتم دادی
تا اسیرم کنی
من با کنایه حرف می زنم...
پ ♡ ن
انبوهی از این بعد از ظهرهای جمعه را
به یاد دارم که در غروب آنها
در خیابان
از تنهایی گریستیم
ما نه آواره بودیم، نه غریب
اما این بعد از ظهرهای جمعه
پایان و تمامی نداشت
میگفتند از کودکی به ما
که زمان باز نمیگردد
اما نمیدانم چرا
این بعد از ظهرهای جمعه باز میگشتند...
☆☆
با ایکه هیچجای زندگیت نهستروم ولی باز تو تمومِ زندگیم هستری دلبر !
نادو به چه هر وقت موا از عشقوم بهت بِگَم بندری ابو کلمات و حس علاقه م بهت!
پِچپِچتوم جان ...
***
ساحلت را دور کردی از نگاه عشق من
سالهاست
من قایقت را سوی دریا میبرم...
***
چقدر این تعبیر نزار قبانی از غم دلتنگی رو دوست دارم. میگه:
چطوری میخوای اندازه این غصه رو برات بگم؟
“وحزني كالطفل، يزداد في كل يوم جمالاً ويكبر”
در حالی که این غم، هر روز، مانند یک کودک، بزرگتر و زیباتر میشه...
***
جدی نگیرین ، این چرتو پرتا همه اش بخاطر
توهمات مصرف سیگارای شکم پُره !
#هرمزگانزیبا
#بندرعباس
#ابراهیممنصفی_رامیجنوب
#چوکِبَندِر
۶۸.۴k
۰۴ خرداد ۱۴۰۳