پارت 8
#پرنسس_من 💕👸
#P8
{ویو ا/ت}
روی کاناپه نشسته بودم که در عمارت باز شد و یه دختر لوس با آرایش غلیظ که یه لباس خیلی باز پوشیده بود وارد شد.. این دیگه سگ کیه؟ نکنه دوست دخترشه؟ نه بابا امکان نداره
&ددییییی؟
رفتم جلوش وایستادم و دستمو گذاشتم تو جیبم
_بفرمایید؟
& تو دیگه کدوم هر/زه ای هستی؟ من آمدم ددیمو ببینم
جونگکوک آمد پایین منم که کلن مغزم داشت ارور میداد
_ببین جونگکوک به دوست دخترت بگو درست صحبت کنه وگرنه خونش پای خودشه هااا گفته باشم
+...باشه آروم باش
بی توجه رفتم بالا تو اتاقم و تو فکر بودم...دوست دختر داره؟پسر عوضی بعد منو آورده عمارت خودش..بعد بهم میگه تو رابطه نیست... دروغگو
[شب]
{ویو جونگکوک}
به لارا گفته بودم پا به عمارتم نزاره ازش مث صگ متنفرم...از اینکه به ا/ت هم دروغ گفتم به شدت ناراحتم تصمیم گرفتم پاشم برم توضیح بدم رفتم در اتاقشو زدم ولی صدایی نشنیدم درو باز کردم که دیدم..
#P8
{ویو ا/ت}
روی کاناپه نشسته بودم که در عمارت باز شد و یه دختر لوس با آرایش غلیظ که یه لباس خیلی باز پوشیده بود وارد شد.. این دیگه سگ کیه؟ نکنه دوست دخترشه؟ نه بابا امکان نداره
&ددییییی؟
رفتم جلوش وایستادم و دستمو گذاشتم تو جیبم
_بفرمایید؟
& تو دیگه کدوم هر/زه ای هستی؟ من آمدم ددیمو ببینم
جونگکوک آمد پایین منم که کلن مغزم داشت ارور میداد
_ببین جونگکوک به دوست دخترت بگو درست صحبت کنه وگرنه خونش پای خودشه هااا گفته باشم
+...باشه آروم باش
بی توجه رفتم بالا تو اتاقم و تو فکر بودم...دوست دختر داره؟پسر عوضی بعد منو آورده عمارت خودش..بعد بهم میگه تو رابطه نیست... دروغگو
[شب]
{ویو جونگکوک}
به لارا گفته بودم پا به عمارتم نزاره ازش مث صگ متنفرم...از اینکه به ا/ت هم دروغ گفتم به شدت ناراحتم تصمیم گرفتم پاشم برم توضیح بدم رفتم در اتاقشو زدم ولی صدایی نشنیدم درو باز کردم که دیدم..
۴.۳k
۰۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.