فیک تنهاترین P16
علامت لونا: ×
علامت ا.ت: +
علامت سویون: /
علامت جیمین: _
علامت تهیونگ: &
از زبان ا.ت:
رسیدم عمارت که چیزی رو دیدم که خشکم زد
اون لونا بود!
×ا.ت خانوم چه خبر خوش میگذره؟ فکر کردی مردم؟ نه خیر
+(تقنگش رو در میاره) اگه اون موقع تو رو نکشتم الان اون کار رو میکنم
× تو جرعتش رو نداری عوضی(داد)
+فکر کنم جرعت زیادی داری ها؟ جیمین لونا رو ببر اتاق شکنجه
_باشه(پوزخند)
×تو نمی تونی منو ببری اون اتاق(تفنگش رو در میاره) اگه منو ببری تو رو میکشم!(پوزخند)
+(شلیک میکنه به سمت لونا) ولی بر عکس شد که!
×(گلوله خورد به قلبش) ا.ت هیچ وقت نمی بخشمت(مرد)
+منم تو رو!
_ا.ت خوب زدیش ها
+لطف دارین! حالا بیاین بریم بشینیم من باهاتون کار دارم(لبخند)
_باشه!
(نشستن)
+خب من باردارم!
_واقعا؟(ذوق و اشک)
+سویون بهت تبریک میگم داری خاله میشی
/ا.ت کوچولوم داره مامان میشه(ا.ت رو بغل میکنه)
_باشه پس از الان دیگه حق نداری پاشی و کاری رو انجام بدی و من نمیرم باند و تهیونگ میره به جای من!
/ا.ت جیمین راست میگه من هم به جای تو میرم باند
+مرسی که هستین(لبخند)
پرش زمانی به ۹ ماه بعد
از زبان ا.ت:
شکمم خیلی بزرگ شده بود و چند هفته ی بعد زمان زایمانم بود
یهو دردم گرفت و حالم خیلی بد شد
+جیمین(داد و جیغ)
جیمین زود اومد ا.ت رو بغلش کرد و بردش بیمارستان
«پرش زمانی به رسیدن به بیمارستان»
_دکتر همسرم چه اتفاقی داره براش می افته؟(نگران)
دکتر: نگران نباشین انگاری بچتون قراره زودتر به دنیا بیاد(لبخند)
از زبان جیمین:
خیلی خوشحال بودم و ا.ت رو بردن اتاق عمل زنگ زدم پدر و مادرم و تهیونگ و سویون هم بیان
«پرش زمانی به چند ساعت بعد»
از زبان جیمین:
همه مون یه جا نشسته بودیم و خیلی نگران ا.ت بودیم که یهو دکتر از اتاق اومد بیرون و گفت
دکتر: همراه پارک ا.ت؟
_منم حالشون چطوره؟
دکتر: حال سه تاشون هم خوبه همسرتون هم الان به هوش میان
_مرسی!
«پرش زمانی به ۱۷ سال بعد»
از زبان ا.ت:
تهیونگ و سویون ازدواج کرده بودن و الان یه پسر ۱۶ ساله داشتن
ما هم یه دختر و یه پسر داشتیم
اسم دخترمون رو گذاشتیم یونا
و اسم پسرمون هم یونگی
یونا: مامان من یه پسری رو دوست دارم تو کلاسمون هست
یونگی: منم یه دختری رو
+شما ها میرین مدرسه درس بخونین یا عاشق بشین؟ برین پیش باباتون
یونا و یونگی: اونم ما رو فرستاد اینجا!
+از دست تو جیمینننننننن!(داد)
«پایان»
امیدوارم که دوسش داشته باشین😊
علامت ا.ت: +
علامت سویون: /
علامت جیمین: _
علامت تهیونگ: &
از زبان ا.ت:
رسیدم عمارت که چیزی رو دیدم که خشکم زد
اون لونا بود!
×ا.ت خانوم چه خبر خوش میگذره؟ فکر کردی مردم؟ نه خیر
+(تقنگش رو در میاره) اگه اون موقع تو رو نکشتم الان اون کار رو میکنم
× تو جرعتش رو نداری عوضی(داد)
+فکر کنم جرعت زیادی داری ها؟ جیمین لونا رو ببر اتاق شکنجه
_باشه(پوزخند)
×تو نمی تونی منو ببری اون اتاق(تفنگش رو در میاره) اگه منو ببری تو رو میکشم!(پوزخند)
+(شلیک میکنه به سمت لونا) ولی بر عکس شد که!
×(گلوله خورد به قلبش) ا.ت هیچ وقت نمی بخشمت(مرد)
+منم تو رو!
_ا.ت خوب زدیش ها
+لطف دارین! حالا بیاین بریم بشینیم من باهاتون کار دارم(لبخند)
_باشه!
(نشستن)
+خب من باردارم!
_واقعا؟(ذوق و اشک)
+سویون بهت تبریک میگم داری خاله میشی
/ا.ت کوچولوم داره مامان میشه(ا.ت رو بغل میکنه)
_باشه پس از الان دیگه حق نداری پاشی و کاری رو انجام بدی و من نمیرم باند و تهیونگ میره به جای من!
/ا.ت جیمین راست میگه من هم به جای تو میرم باند
+مرسی که هستین(لبخند)
پرش زمانی به ۹ ماه بعد
از زبان ا.ت:
شکمم خیلی بزرگ شده بود و چند هفته ی بعد زمان زایمانم بود
یهو دردم گرفت و حالم خیلی بد شد
+جیمین(داد و جیغ)
جیمین زود اومد ا.ت رو بغلش کرد و بردش بیمارستان
«پرش زمانی به رسیدن به بیمارستان»
_دکتر همسرم چه اتفاقی داره براش می افته؟(نگران)
دکتر: نگران نباشین انگاری بچتون قراره زودتر به دنیا بیاد(لبخند)
از زبان جیمین:
خیلی خوشحال بودم و ا.ت رو بردن اتاق عمل زنگ زدم پدر و مادرم و تهیونگ و سویون هم بیان
«پرش زمانی به چند ساعت بعد»
از زبان جیمین:
همه مون یه جا نشسته بودیم و خیلی نگران ا.ت بودیم که یهو دکتر از اتاق اومد بیرون و گفت
دکتر: همراه پارک ا.ت؟
_منم حالشون چطوره؟
دکتر: حال سه تاشون هم خوبه همسرتون هم الان به هوش میان
_مرسی!
«پرش زمانی به ۱۷ سال بعد»
از زبان ا.ت:
تهیونگ و سویون ازدواج کرده بودن و الان یه پسر ۱۶ ساله داشتن
ما هم یه دختر و یه پسر داشتیم
اسم دخترمون رو گذاشتیم یونا
و اسم پسرمون هم یونگی
یونا: مامان من یه پسری رو دوست دارم تو کلاسمون هست
یونگی: منم یه دختری رو
+شما ها میرین مدرسه درس بخونین یا عاشق بشین؟ برین پیش باباتون
یونا و یونگی: اونم ما رو فرستاد اینجا!
+از دست تو جیمینننننننن!(داد)
«پایان»
امیدوارم که دوسش داشته باشین😊
۲.۵k
۰۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.