برا عکسات رو پام لالایی خوندم شبای بی کسی و بی قراری . کی جرأت کرده دستاتُ ببنده...؟ بمیرم ، تو مگه مادر نداری؟ . بهم برخورده مادر، بغض دارم، قسم خوردم، دیگه دریا نمیرم، . قسم خوردم گلم مثلِ خودِ تو، منم با دستایِ بسته بمیرم ...
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.