گفته بودم که دل یار شکسته نشود از دستم غفلتم باعث این
گفته بودم که دل یار شکسته نشود از دستم غفلتم باعث این شد که غریبانه دلش بشکستم
هر چه کردم نشوم باعث رنجیدن او، باز هم من دل زهرایی او را به گناه آزردم
گفتم این بار که بر نامه من مینگرد خوشحال است نه، اشکش به دلم گفت که من رو سیهم بدبختم
بیخودی آمدم بر در او توبه و پیمان بستم قدر یک دوست نشد حرمت او حفظ شود میدانم
هر کجا مد نظر داشت نبودم که کنم یاری او هر کجا گفت نرو، رفتم و من دل بستم
با همه رو سیهی آبرویم را به خدا حفظ نمود بارها من به زمین خوردم و آمد بگرفت این دستم
یابن الحسن یابن الحسن ......#شیعه
هر چه کردم نشوم باعث رنجیدن او، باز هم من دل زهرایی او را به گناه آزردم
گفتم این بار که بر نامه من مینگرد خوشحال است نه، اشکش به دلم گفت که من رو سیهم بدبختم
بیخودی آمدم بر در او توبه و پیمان بستم قدر یک دوست نشد حرمت او حفظ شود میدانم
هر کجا مد نظر داشت نبودم که کنم یاری او هر کجا گفت نرو، رفتم و من دل بستم
با همه رو سیهی آبرویم را به خدا حفظ نمود بارها من به زمین خوردم و آمد بگرفت این دستم
یابن الحسن یابن الحسن ......#شیعه
۳۰۵
۰۲ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.