تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق ...
تو را من زهر شیرین خوانم ای عشق ...
که نامی خوش تر از اینت ندانم
وگر هر لحظه نامی تازه گیری
به غیر از زهر شیرینت نخوانم
تو زهری، زهر گرم سینه سوزی
تو شیرینی، که شور هستی از توست
شراب جام خورشیدی که جان را
نشاط از تو، غم از تو، مستی از تست
بسی گفتند دل از عشق برگیر
که نیرنگ است و افسون است و جادوست
ولی ما دل به او بستیم و دیدیم
که این زهر است، اما ... نوشداروست
چه غم دارم که این زهر تب آلود
تنم را در جدایی می گدازد
از آن شادم که در هنگامه ی درد
غمی شیرین دلم را می نوازد
اگر مرگم به نامردی نگیرد
مرا مهر تو در دل جاودانی است
وگر عمرم به ناکامی سر آید
ترا دارم که: مرگم زندگانی است
که نامی خوش تر از اینت ندانم
وگر هر لحظه نامی تازه گیری
به غیر از زهر شیرینت نخوانم
تو زهری، زهر گرم سینه سوزی
تو شیرینی، که شور هستی از توست
شراب جام خورشیدی که جان را
نشاط از تو، غم از تو، مستی از تست
بسی گفتند دل از عشق برگیر
که نیرنگ است و افسون است و جادوست
ولی ما دل به او بستیم و دیدیم
که این زهر است، اما ... نوشداروست
چه غم دارم که این زهر تب آلود
تنم را در جدایی می گدازد
از آن شادم که در هنگامه ی درد
غمی شیرین دلم را می نوازد
اگر مرگم به نامردی نگیرد
مرا مهر تو در دل جاودانی است
وگر عمرم به ناکامی سر آید
ترا دارم که: مرگم زندگانی است
۲.۷k
۰۲ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.