داستان عروسک انابل(واقعی)
داستان عروسک انابل(واقعی)
قسمت اول
.
.
.
.
همونطوری که میبینین عروسک آنابل در واقع زیاد چهره ترسناکی نسبت به اونی که تو فیلمه نداره.
حدود سال 1970 مادر دونا(donna) برای تولد دختزش یک عروسک دست دوم خرید. دونا اون عروسک رو به خونه مجردیش با آنجی(Angie) برد و هر شب با عروسک می خوابید.
چند روز بعد عروسک شروع به حرکت کرد ....
دونا هر روز اون رو روی تخت خوابش میزاشت اما بعضی روزا که از سر کار می اومد عروسک رو توی یک اتاق دیگه پیدا میکرد. بعضی اوقات اونرو روی مبل دست به سینه مثله ادما میدید یا روی صندلی میز شام میدید اوایل فکر میکرد که آنجی اونو برمیداره. یک روز عروسک رو توی هال گزاشت ام باز عروسک رفته بود روی تخت.
یک ماه بعد .... (چجوری یک ماه با همچین عروسکی زندگی کررررد!@؟#)
یک ماه بعد شب عروسک رو کنار تخت خوابش گزاشت و خوابید اما فرداش یک کاغذ کنارش پیدا کرد که روش نوشته بود "به ما کمک کن" و بعضی وقتا مینوشت "به لو کمک کن" لو(Lou) دوست آنجی و دونا بود و جالب اینجاست که نوشته هارو با مداد شمعی مینوشت که اصلا تو خونه نداشتن. دونا فک کنم شجاعترین دختر دنیاس چون با وجود این اتفاقات عروسک رو پیشه خودش نگه داشت (چرا؟/!%)
یک شب که دونا اومد تو اتاقش دید عروسک رو تختش فک کرد که عادیه مثه اوقات دیگه و توجهی نکرد (:]) اما دید بولیز عروسک خونی شده
بلاخره ترسید و با آنجی رفتن پیشه رابط(کسی که با عروسک ارتباط برقرار میکنه) آنابل گفت که یک عروسک تنهاست و میخواد پیشه دونا و آنجی بمونه چون انسان های خوبی هستن و بهش محبت میکنن . دونا هم با آغوش باز دوباره عرسک رو پذیرفت...
ادامه در قسمت بعد
قسمت اول
.
.
.
.
همونطوری که میبینین عروسک آنابل در واقع زیاد چهره ترسناکی نسبت به اونی که تو فیلمه نداره.
حدود سال 1970 مادر دونا(donna) برای تولد دختزش یک عروسک دست دوم خرید. دونا اون عروسک رو به خونه مجردیش با آنجی(Angie) برد و هر شب با عروسک می خوابید.
چند روز بعد عروسک شروع به حرکت کرد ....
دونا هر روز اون رو روی تخت خوابش میزاشت اما بعضی روزا که از سر کار می اومد عروسک رو توی یک اتاق دیگه پیدا میکرد. بعضی اوقات اونرو روی مبل دست به سینه مثله ادما میدید یا روی صندلی میز شام میدید اوایل فکر میکرد که آنجی اونو برمیداره. یک روز عروسک رو توی هال گزاشت ام باز عروسک رفته بود روی تخت.
یک ماه بعد .... (چجوری یک ماه با همچین عروسکی زندگی کررررد!@؟#)
یک ماه بعد شب عروسک رو کنار تخت خوابش گزاشت و خوابید اما فرداش یک کاغذ کنارش پیدا کرد که روش نوشته بود "به ما کمک کن" و بعضی وقتا مینوشت "به لو کمک کن" لو(Lou) دوست آنجی و دونا بود و جالب اینجاست که نوشته هارو با مداد شمعی مینوشت که اصلا تو خونه نداشتن. دونا فک کنم شجاعترین دختر دنیاس چون با وجود این اتفاقات عروسک رو پیشه خودش نگه داشت (چرا؟/!%)
یک شب که دونا اومد تو اتاقش دید عروسک رو تختش فک کرد که عادیه مثه اوقات دیگه و توجهی نکرد (:]) اما دید بولیز عروسک خونی شده
بلاخره ترسید و با آنجی رفتن پیشه رابط(کسی که با عروسک ارتباط برقرار میکنه) آنابل گفت که یک عروسک تنهاست و میخواد پیشه دونا و آنجی بمونه چون انسان های خوبی هستن و بهش محبت میکنن . دونا هم با آغوش باز دوباره عرسک رو پذیرفت...
ادامه در قسمت بعد
۵.۶k
۰۹ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.