از من مگُذر وقتی از دلم آگاه نيستی ...
از من مگُذر وقتی از دلم آگاه نيستی ... از روبرويم به كنارم بيا، دنيا را از چشمان من ببين ... جوابِ محبت و دلدادگی اين نيست ... برايم رجز نخوان ...من اهل جنگ نيستم ... شــــاعرم ... روح دارم ... احساس دارم ... خيلی كه بخواهم گرد و خاک كنم چشمانم خيس می شود، دلم غزلِ غم می سُرايد... آنوقت بی حضور من و در پس دل به درد آمده ام حال و روزت ديدنی كه نه ... ســـــــــرودنيست .... دنياست...
۷۸۳
۰۸ آذر ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.