کوچیکتر که بودم یه دونه قاصدکم رد نمیدادم. زودی میگرفتم و
کوچیکتر که بودم یه دونه قاصدکم رد نمیدادم. زودی میگرفتم و چشامو میبستم آرزوهامو میگفتم فوت میکردم ...
یقین و اطمینان داشتم که قاصدک خواسته هامو میبره به شهر آرزوها ... و واقعا هم تو اون سنای کودکی و نوجوانی به همه آرزوهامم میرسیدم ...
ولی الان دیگه اصن حتی قاصدکم نمیبینم :((----
یقین و اطمینان داشتم که قاصدک خواسته هامو میبره به شهر آرزوها ... و واقعا هم تو اون سنای کودکی و نوجوانی به همه آرزوهامم میرسیدم ...
ولی الان دیگه اصن حتی قاصدکم نمیبینم :((----
۱.۴k
۱۸ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.