.
.
.
.زلبهای ترت یک بوسه گرماراکنی مهمان
تمام ملک هستی راازاین بوسه کنم درمان
به یغمارفته عشق من ازآن دیدار مستانه
نمی دانم چه بودآن می که دادم من باوایمان
بدیدم جلوه ی رویت بهرجا ئی نظر کردم
بهرسو دیده ی من رفت بدیدم عالمی درآن
ولی هجران بلا باشد چگونه سرکنم بااو
شنیدم تیرمژگانت جهانی کرده اوحیران
بسوزد تاروپودمن اگر یک غمزه اش بینم
نمیدانم شکارش میشوم آیااگرروزی دهدفرمان
بکوی میکده هرشب نشستم تا بیاید او
بسربردم غم او را ولی شدروزیم هجران
من ازبالا بلندان دیده ام هجران وهم درمان
چه شبهائی سحرکردم ولی بادیده ی گریان
چودیدم خال روی او نمودم سجده و گفتم
نصیب من چه میباشد ازاین دنیای بی سامان
ندا آمد اگر واثق شوی آندم بزن جامی
که ساقی روزیت کرده به لطف ایزد منان
مگو اسرار پنهانی بجز در حلقه ی رندان
حریف ساغرو باده بود دلداده ی یزدان
چو نوشیدم شراب او شدم مجنون و آواره
شنیدم حاتفی گویدبیا شبی دروادی جانان
.
.زلبهای ترت یک بوسه گرماراکنی مهمان
تمام ملک هستی راازاین بوسه کنم درمان
به یغمارفته عشق من ازآن دیدار مستانه
نمی دانم چه بودآن می که دادم من باوایمان
بدیدم جلوه ی رویت بهرجا ئی نظر کردم
بهرسو دیده ی من رفت بدیدم عالمی درآن
ولی هجران بلا باشد چگونه سرکنم بااو
شنیدم تیرمژگانت جهانی کرده اوحیران
بسوزد تاروپودمن اگر یک غمزه اش بینم
نمیدانم شکارش میشوم آیااگرروزی دهدفرمان
بکوی میکده هرشب نشستم تا بیاید او
بسربردم غم او را ولی شدروزیم هجران
من ازبالا بلندان دیده ام هجران وهم درمان
چه شبهائی سحرکردم ولی بادیده ی گریان
چودیدم خال روی او نمودم سجده و گفتم
نصیب من چه میباشد ازاین دنیای بی سامان
ندا آمد اگر واثق شوی آندم بزن جامی
که ساقی روزیت کرده به لطف ایزد منان
مگو اسرار پنهانی بجز در حلقه ی رندان
حریف ساغرو باده بود دلداده ی یزدان
چو نوشیدم شراب او شدم مجنون و آواره
شنیدم حاتفی گویدبیا شبی دروادی جانان
۵۴۵
۲۵ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.