گهی مستانه می آیم گهی دیوانه می آیم
گهی مستانه می آیم گهی دیوانه می آیم
گهی بر آتش عشقت چو آن پروانه می آیم
.
به هر راهی که باشد جان من ای عشق
حدیث جان زمن بشنو که من رندانه می آیم
.
خرامان میشوم سویت به هر دشت پر از آتش
که تا سوزم ز بحر تو وزان فرزانه می آیم
.
اگر قابل کنی جان را ز بهر هدیهء چشمت
چو جان از خود کنم مفلس وزآن بیگانه می آیم
گهی بر آتش عشقت چو آن پروانه می آیم
.
به هر راهی که باشد جان من ای عشق
حدیث جان زمن بشنو که من رندانه می آیم
.
خرامان میشوم سویت به هر دشت پر از آتش
که تا سوزم ز بحر تو وزان فرزانه می آیم
.
اگر قابل کنی جان را ز بهر هدیهء چشمت
چو جان از خود کنم مفلس وزآن بیگانه می آیم
۲.۲k
۰۶ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.