سلام به همگی ...
سلام به همگی ...
همه دوستای گلم ، همه اجی های خوبم ، داداشای مهربونم
این دفعه امیدوارم خداحافظی آخرم باشه ،....
یعنی دیگه هیچ وقت پام به ویس باز نشه ...
هیچ وقت ....
خیلی خوش گذشت با خیلیا ،
داداش عبدالرضا خیلی گلید ، خیلی خوبید ، من شمارو عذاب دادم (شرمنده )
داداش سروش من گاهی وقت ها تند حرف زدم باهات
ولی عین داداشمی (شرمنده )
داداش شهاب (ان شاا الله عروسیتون )
داداش سجاد (عین داداش دوقلو من ) هههه
اجی های خوبم
الهه شرقی (اجی دوست دارم ولی یکم روت رفته بالا، میخوام یه دعوایی توپ باهات راه بندازم )ههه
رومیا جونم (خیلی گلی ، خیلی باحالی ، دمت گرم )
بهار ، زهرا ، محدثه ، فاطمه (باشما ها شاید در ارتباط باشم )
زهرا جان (دوست دارم اجی )
تازه عادت کرده بودم ، توی تنهایی بمونم
یه عالم بغض غریبو ، گوشه دلم بشونم
تازه عادت کرده بودم که ، همه دلتنگی هامو
بسپورم بع دست گریه ، که بازم از تو بخوامو
*************************************
الهه هانی دیوانه نبود... یه درد عمیقی داشت که هیچکی نفهمید ...
****************
داداش عبدالرضا زود رنج نشده بودم ، فقط یع خورده دلم سوخته بود ، واس همین زیاد حساس شده بودم
******************
بهار درد هانیه رو هیچ وقت نفهمیدی ، هیچ وقت
******************
زیاد خوب نیستم ، اما خوب میشم ، زود زود ،
دلم برای خنده هام تنگ میشه
دلم برای پستام تنگ میشه ...
دلم برای شوخی هام تنگ میشه ...
دلم برای متلک های پست آقا عبدالرضا تنگ میشه ....
دلم برای گودزیلا بازی الهه تنگ میشه هههههه
دلم برای عکس داداشی جهادم تنگ میشه ...
دلم برای جنگندگی مبارز لبنان تنگ میشه ....
تخت بیمارستان ، بی هوشی ، درد ..... یه خورده قوی کرد منو ...
الانم بستری شدنم توی بیمارستان داره جونمو میگیره ....
برم کسی از حالم با خبر نمیشه. ..
هیچ کس ... حتی بهار ، حتی فاطی ، حتی ریحانه ، حتی ملیکا و زهرا ....هیچ کس
بچه ها از این پست گوشیم خاموش میشه ، نمیخام دیگه ازم باخبر باشین ....
دلم برای شماها هم تنگ میشه ....
دیگه سراغم نگیرید .... دیگه بر نمیگردم
با اشک میرم دوستون دارم .....
هانیه مغنیه ........*******
همه دوستای گلم ، همه اجی های خوبم ، داداشای مهربونم
این دفعه امیدوارم خداحافظی آخرم باشه ،....
یعنی دیگه هیچ وقت پام به ویس باز نشه ...
هیچ وقت ....
خیلی خوش گذشت با خیلیا ،
داداش عبدالرضا خیلی گلید ، خیلی خوبید ، من شمارو عذاب دادم (شرمنده )
داداش سروش من گاهی وقت ها تند حرف زدم باهات
ولی عین داداشمی (شرمنده )
داداش شهاب (ان شاا الله عروسیتون )
داداش سجاد (عین داداش دوقلو من ) هههه
اجی های خوبم
الهه شرقی (اجی دوست دارم ولی یکم روت رفته بالا، میخوام یه دعوایی توپ باهات راه بندازم )ههه
رومیا جونم (خیلی گلی ، خیلی باحالی ، دمت گرم )
بهار ، زهرا ، محدثه ، فاطمه (باشما ها شاید در ارتباط باشم )
زهرا جان (دوست دارم اجی )
تازه عادت کرده بودم ، توی تنهایی بمونم
یه عالم بغض غریبو ، گوشه دلم بشونم
تازه عادت کرده بودم که ، همه دلتنگی هامو
بسپورم بع دست گریه ، که بازم از تو بخوامو
*************************************
الهه هانی دیوانه نبود... یه درد عمیقی داشت که هیچکی نفهمید ...
****************
داداش عبدالرضا زود رنج نشده بودم ، فقط یع خورده دلم سوخته بود ، واس همین زیاد حساس شده بودم
******************
بهار درد هانیه رو هیچ وقت نفهمیدی ، هیچ وقت
******************
زیاد خوب نیستم ، اما خوب میشم ، زود زود ،
دلم برای خنده هام تنگ میشه
دلم برای پستام تنگ میشه ...
دلم برای شوخی هام تنگ میشه ...
دلم برای متلک های پست آقا عبدالرضا تنگ میشه ....
دلم برای گودزیلا بازی الهه تنگ میشه هههههه
دلم برای عکس داداشی جهادم تنگ میشه ...
دلم برای جنگندگی مبارز لبنان تنگ میشه ....
تخت بیمارستان ، بی هوشی ، درد ..... یه خورده قوی کرد منو ...
الانم بستری شدنم توی بیمارستان داره جونمو میگیره ....
برم کسی از حالم با خبر نمیشه. ..
هیچ کس ... حتی بهار ، حتی فاطی ، حتی ریحانه ، حتی ملیکا و زهرا ....هیچ کس
بچه ها از این پست گوشیم خاموش میشه ، نمیخام دیگه ازم باخبر باشین ....
دلم برای شماها هم تنگ میشه ....
دیگه سراغم نگیرید .... دیگه بر نمیگردم
با اشک میرم دوستون دارم .....
هانیه مغنیه ........*******
۱۴.۲k
۱۰ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.