مامان با بابام چند شب پیش با هم دعواشون شد مامانم قهر کرد
مامان با بابام چند شب پیش با هم دعواشون شد مامانم قهر کرد رفت خونه مامانش اینابابام گفت به جهنم خودم به تنهایی زندگی میکنمبعد از چند شب که کلی ظرف نشسته تو کابینت جمع شد دستا رو زد بالا ظرفا رو بشوره دیدم زیر لب داره غر میزنه و میگه اینم شد زن ببین این قابلمه ها چقدر جرم گرفته سیاه شده صدام زد اهای دختر بیا ببین انقدر ساییدم این قابلمه ببین چه برقی میزنه کیف کن برو برا مامانت تعریف کن رفتم نگاه کردم دیدم همه قابلمه های تفلون مامانم رو با سیم ظرفشویی به قدری ساییده که سفید شده فقط اب دهنم رو قورت دادمو اماده جنگی عظیم شدم
۵.۵k
۲۳ آذر ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.