شاید این قشنگ ترین متنی بوده که تاحالا خوندم شماهم حتما ب
شاید این قشنگ ترین متنی بوده که تاحالا خوندم شماهم حتما بخونید خداییش حرف حقه..
فرض کنید برگشتید به هزاران سال پیش.. یک پادشاه عادل و مردم نواز هم زمامدار کشورتون شده.. همه تلاش این پادشاه رفاه مردم سرزمینش هست! تمام خورد و خوراک مردمش رو تهیه میکنه. مردم هم پادشاه دوست دارن وهمه به عدالت و درستی او اعتقاد کامل دارن..
حالا پادشاه مردم رو جمع میکنه و بهشون میگه بهترین ارزوهاتون بگید.. هرکس یه آرزو میگه ..پادشاه بااشتیاق خاصی حرف مردمشو گوش میکنه و بعدش بهشون میگه:یه شهر زیبا براتون ساختم میخام همه تون برید توی اون شهر زیبا که بسیار وسیع وبزرگه واسمش شهرآرزوهاست.. شهریکه دراون عاشقی جرم نیست و همچی آزاده وکلاً زیباییش براتون قابل تصور نیست. منم اونجام و خیلی بیشتراز اینجا بهتون لطف میکنم.. فقط مسیرش کمی پستی و بلندی داره وباید کمی سختی بکشید تا به شهرآرزوهاتون برسید..
پادشاه راه رو نشون میده و میگه برای رسیدن به اون شهرزیبا فقط یک مسیر درست وجود داره و یک لیدر هم براشون تعیین میکنه و نقشه راه و تابلوهای مسیر روهم به لیدر میده وتأکید میکنه که باید مواظب باشید راههای انحرافی نرید و پشت سر لیدر حرکت کنید ..
لیدرهم برحسب وظیفه تابلوهای راهنمارو درتقاطع ها نصب میکنه تا مردمی که بعدا میخان از اون مسیر حرکت کنن راه رو گم نکنن..
اما دربین مسیربیراهه های مختلفی وجود داره که دزدها وراهزنای عقده ای زیادی که مخالف رسیدن مردم به شهر زیبای آرزوهاشون هستن بخاطر اینکه مردم رو فریب بدن ابتدای بیراهه ها رو بسیار هموارمیکنن وغذاهای لذیذ وزنان زیبا رو بعنوان طعمه اول مسیر میذارن تا بتونن مردم رو به سمت خودشون جذب کنن و به مقاصد شومشون برسن.. مردم نادان هم بااینکه تابلوهارو میبینن و لیدر انتخاب شده پادشاه رو هم میشناسن ولی سر هر تقاطع به تحریک راهزنا با لیدربحث وجدل میکنن و میگن که این راه هموار به این قشنگی چرا از راه دیگه بریم؟! وبیشترشون پشت سر راهزنا را میوفتن به سمت گمراهی میرن...
راهزنا تابلوها رو هم عوض میکنن وبازیرکی خاصی به مردم میگن ما از هرکس بیشتر بفکر شما هستیم واین لیدرتون بخاطرمنافع خودش دوست نداره شما از این مسیر قشنگ با اینهمه زیبایی ولذت عبور کنید.
تااینکه دودستگی پیش میاد و جنگ وخونریزی و...ولیدر کشته میشه وپادشاه که اوضاع زیر نظر دارهلیدر جدید میفرسته ولی بازم مردم فریب میخورن وبالیدرا وارد بحث میشن !! وبراحتی فراموش میکنن که از پیش چه پادشاه عادلی حرکت کردن و چقدر پادشاه بهشون خوبی کرده و چه شهر زیبایی که برای آیندشون مهیا کرده..
راهزنا پشت سر لیدرها تابلوهای خودشون رو بجای تابلوهای لیدرنصب میکنن، بعضی مردم هم فریب میخورن و بیراهه میرن...
پادشاه مرتب لیدرهای جدید میفرسته که تابلوهای گمراهی رو سرنگون میکنن وتابلوهای جدید پادشاه رونصب میکنن ولی بازم راهزناتابلوهای انحرافی دیگه ای عَلَم میکنن..
حالا چندنکته وسؤال:
۱- راه درست فقط یک مسیره که میتونه مردم رو سلامت به مقصد برسونه...
۲-مأموران پادشاه یاهمون لیدرها همه مورد اعتماد پادشاه عادل بودن و دروغ نمیگفتن وهدفشون هم یکی بود که عبارت بود از« رسوندن سالم مردم به مقصد »
۳-هرلیدری که فرستاده میشد تمام اختیارات لیدرقبلی بهش داده میشد و مردم موظف بودن از لیدرجدید تبعیت کنن ..
۴_اگر مردم راه درست رو انتخاب میکردن و راهزنا تابلوها رو عوض نمیکردن و با مأمورای قبلی نمیجنگیدن و اونارو نمیکشتن آیا نیازی به لیدر وتابلوی جدید بود؟
حالافرض کنید من و شما میخواییم فردا از اون مسیر عبور کنیم باید از لیدرای جدید راهنمایی بگیریم یا از لیدرایی که خیلی جلوتر حرکت کردن و از دنیا رفتن؟..
..
مطمئنم منظورمو متوجه شدید،
بله درسته..
اون پادشاه عادل خداوند بزرگه
اون لیدرها هم پیامبرای خداهستن.. و
اون تابلوها و علائم ونقشه ها کتابای آسمانین ..
اون مقصد زیبا یا سرزمین آرزوهابهشته
اون مسیر اشتباه بسمت هلاکت و جهنمه..
واون راهزنا شیاطین هستن..
حالا آخرین فرستاده کیه؟
آخرین تابلو کجاست؟
آیاباید از آخرین تابلو راهنمایی بگیریم یا بریم دنبال تابلوهای کنده شده یامنحرف..یا تابلوهای گم شده؟
آیاخداوندی که ما به کمک او حرکت میکنیم و رشد میکنیم وبه ما روزی میده الان مارو بدون لیدر و تابلو رهاکرده؟!
..
راستی نکنه ما از افرادی باشیم که با گفتن یا نوشتن کلامی یا انتشارعکسی یا فیلمی کاری بکنیم مردم از مسیر درست منحرف بشن..
نکنه به شهرآرزوهامون نرسیم!
پس بفکر روزی باشیم که قراره با پادشاه عادل جهان روبرو بشیم..
… «کپی واجب»
فرض کنید برگشتید به هزاران سال پیش.. یک پادشاه عادل و مردم نواز هم زمامدار کشورتون شده.. همه تلاش این پادشاه رفاه مردم سرزمینش هست! تمام خورد و خوراک مردمش رو تهیه میکنه. مردم هم پادشاه دوست دارن وهمه به عدالت و درستی او اعتقاد کامل دارن..
حالا پادشاه مردم رو جمع میکنه و بهشون میگه بهترین ارزوهاتون بگید.. هرکس یه آرزو میگه ..پادشاه بااشتیاق خاصی حرف مردمشو گوش میکنه و بعدش بهشون میگه:یه شهر زیبا براتون ساختم میخام همه تون برید توی اون شهر زیبا که بسیار وسیع وبزرگه واسمش شهرآرزوهاست.. شهریکه دراون عاشقی جرم نیست و همچی آزاده وکلاً زیباییش براتون قابل تصور نیست. منم اونجام و خیلی بیشتراز اینجا بهتون لطف میکنم.. فقط مسیرش کمی پستی و بلندی داره وباید کمی سختی بکشید تا به شهرآرزوهاتون برسید..
پادشاه راه رو نشون میده و میگه برای رسیدن به اون شهرزیبا فقط یک مسیر درست وجود داره و یک لیدر هم براشون تعیین میکنه و نقشه راه و تابلوهای مسیر روهم به لیدر میده وتأکید میکنه که باید مواظب باشید راههای انحرافی نرید و پشت سر لیدر حرکت کنید ..
لیدرهم برحسب وظیفه تابلوهای راهنمارو درتقاطع ها نصب میکنه تا مردمی که بعدا میخان از اون مسیر حرکت کنن راه رو گم نکنن..
اما دربین مسیربیراهه های مختلفی وجود داره که دزدها وراهزنای عقده ای زیادی که مخالف رسیدن مردم به شهر زیبای آرزوهاشون هستن بخاطر اینکه مردم رو فریب بدن ابتدای بیراهه ها رو بسیار هموارمیکنن وغذاهای لذیذ وزنان زیبا رو بعنوان طعمه اول مسیر میذارن تا بتونن مردم رو به سمت خودشون جذب کنن و به مقاصد شومشون برسن.. مردم نادان هم بااینکه تابلوهارو میبینن و لیدر انتخاب شده پادشاه رو هم میشناسن ولی سر هر تقاطع به تحریک راهزنا با لیدربحث وجدل میکنن و میگن که این راه هموار به این قشنگی چرا از راه دیگه بریم؟! وبیشترشون پشت سر راهزنا را میوفتن به سمت گمراهی میرن...
راهزنا تابلوها رو هم عوض میکنن وبازیرکی خاصی به مردم میگن ما از هرکس بیشتر بفکر شما هستیم واین لیدرتون بخاطرمنافع خودش دوست نداره شما از این مسیر قشنگ با اینهمه زیبایی ولذت عبور کنید.
تااینکه دودستگی پیش میاد و جنگ وخونریزی و...ولیدر کشته میشه وپادشاه که اوضاع زیر نظر دارهلیدر جدید میفرسته ولی بازم مردم فریب میخورن وبالیدرا وارد بحث میشن !! وبراحتی فراموش میکنن که از پیش چه پادشاه عادلی حرکت کردن و چقدر پادشاه بهشون خوبی کرده و چه شهر زیبایی که برای آیندشون مهیا کرده..
راهزنا پشت سر لیدرها تابلوهای خودشون رو بجای تابلوهای لیدرنصب میکنن، بعضی مردم هم فریب میخورن و بیراهه میرن...
پادشاه مرتب لیدرهای جدید میفرسته که تابلوهای گمراهی رو سرنگون میکنن وتابلوهای جدید پادشاه رونصب میکنن ولی بازم راهزناتابلوهای انحرافی دیگه ای عَلَم میکنن..
حالا چندنکته وسؤال:
۱- راه درست فقط یک مسیره که میتونه مردم رو سلامت به مقصد برسونه...
۲-مأموران پادشاه یاهمون لیدرها همه مورد اعتماد پادشاه عادل بودن و دروغ نمیگفتن وهدفشون هم یکی بود که عبارت بود از« رسوندن سالم مردم به مقصد »
۳-هرلیدری که فرستاده میشد تمام اختیارات لیدرقبلی بهش داده میشد و مردم موظف بودن از لیدرجدید تبعیت کنن ..
۴_اگر مردم راه درست رو انتخاب میکردن و راهزنا تابلوها رو عوض نمیکردن و با مأمورای قبلی نمیجنگیدن و اونارو نمیکشتن آیا نیازی به لیدر وتابلوی جدید بود؟
حالافرض کنید من و شما میخواییم فردا از اون مسیر عبور کنیم باید از لیدرای جدید راهنمایی بگیریم یا از لیدرایی که خیلی جلوتر حرکت کردن و از دنیا رفتن؟..
..
مطمئنم منظورمو متوجه شدید،
بله درسته..
اون پادشاه عادل خداوند بزرگه
اون لیدرها هم پیامبرای خداهستن.. و
اون تابلوها و علائم ونقشه ها کتابای آسمانین ..
اون مقصد زیبا یا سرزمین آرزوهابهشته
اون مسیر اشتباه بسمت هلاکت و جهنمه..
واون راهزنا شیاطین هستن..
حالا آخرین فرستاده کیه؟
آخرین تابلو کجاست؟
آیاباید از آخرین تابلو راهنمایی بگیریم یا بریم دنبال تابلوهای کنده شده یامنحرف..یا تابلوهای گم شده؟
آیاخداوندی که ما به کمک او حرکت میکنیم و رشد میکنیم وبه ما روزی میده الان مارو بدون لیدر و تابلو رهاکرده؟!
..
راستی نکنه ما از افرادی باشیم که با گفتن یا نوشتن کلامی یا انتشارعکسی یا فیلمی کاری بکنیم مردم از مسیر درست منحرف بشن..
نکنه به شهرآرزوهامون نرسیم!
پس بفکر روزی باشیم که قراره با پادشاه عادل جهان روبرو بشیم..
… «کپی واجب»
۷.۷k
۱۳ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.