یک زمانے بود
یک زمانے بود
که خوشبخت بودم
باد در موهایم مے پیچید
با پسران کوچه لے لے بازی میکردم
و هیچ نمے شد
مے خندیدم
ولے لعنت به این سن و سال
مرا زنده به گور کردند
و خنده هایم
موهایم
اندامم
و تمام من گناه شد
گویے اگر در پیاده رو قدم مے زدم
مردان شهر به گناه مے افتادند
همان مردهایے که شب ها
در بستر فاحشه ها مے خوابند .
که خوشبخت بودم
باد در موهایم مے پیچید
با پسران کوچه لے لے بازی میکردم
و هیچ نمے شد
مے خندیدم
ولے لعنت به این سن و سال
مرا زنده به گور کردند
و خنده هایم
موهایم
اندامم
و تمام من گناه شد
گویے اگر در پیاده رو قدم مے زدم
مردان شهر به گناه مے افتادند
همان مردهایے که شب ها
در بستر فاحشه ها مے خوابند .
۴۳۵
۲۳ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.