ملک الموت بر اهلِ دلی رسید. او را گفت: تو کیستی؟
ملک الموت بر اهلِ دلی رسید. او را گفت: تو کیستی؟
ملک الموت گفت: من از بین بَرندهی لذاتم و جداکنندهی جفتها.
آن اهلِ دل به وی گفت: چرا از خود خصلتهای بد نشان میدهی و
از آن صفتهای نیک چیزی نمیگویی؟
ملک الموت گفت: آن چیست؟
اهل دل پاسخش داد: تو رسانندهی دوستی به دوست....
ملک الموت گفت: من از بین بَرندهی لذاتم و جداکنندهی جفتها.
آن اهلِ دل به وی گفت: چرا از خود خصلتهای بد نشان میدهی و
از آن صفتهای نیک چیزی نمیگویی؟
ملک الموت گفت: آن چیست؟
اهل دل پاسخش داد: تو رسانندهی دوستی به دوست....
۳۸۵
۲۷ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.