آیاشیطان را در شهر نمیبینی ؟
آیاشیطان را در شهر نمیبینی ؟
اینجا! لای کم فروشی های بقال محل! توی فحش های رکیک مرد همسایه؟ بین دست های گره خورده ی نامزدهای بی شناسنامه؟ روی روسری های بادبرده ی دخترکان شهر!تو واقعا صدای خنده هایش را نمی شنوی؟
لای موسیقی های تند ماشین های شاسی بلند؟ توی دعواهای بی انتهای پدر و پسر گوشه ی خیابان؟ بین جیغ های پیرزن مال باخته!تو واقعا جولان دادنش را میان زمین و آسمان نمی بینی؟
نمی بینی دنیا را چقدر قشنگ رنگ آمیزی کرده و بی آنکه من و تو بفهمیم"جاهلیت مدرن" را برایمان سوغات آورده است؟
نمی بینی توی مدرنیته ی بی سرو ته مان چقدرهمه دیوارها را پر از شعارهای جور واجور کرده؟ توی وجود من و تو چقدر شک و شبهه انداخته است؟
قلقلک دادن هایش را حس نمی کنی؟
توی رخت خواب گرم و نرمت موقع نماز صبح؟ وقت گاز دادن های پشت چراغ قرمز؟ زمان قایم کردن اسکناس هایت وقت دیدن صندوق صدقات؟ موقع باز کردن سایت های ناجور اینترنت؟نفوذش را نمی بینی؟
او همین جاست. هرجا که حق نباشد. هرجا که خدا نباشد. هرجا که یادمان می رود برای آمدن منجی مان و استقبالش کاری بکنیم
وای! منجی ما چه حالی دارد وقتی به شیطان نخ می دهیم..
تهران در آخرالزمان
از مولانا امام جعفر صادق (علیه السلام) روایت شده است که به مفضل فرمودند:
«تصبح طهران قصورها کقصور الجنة، و نسوانها کالحورالعین، یتلبّس بلباس الکفار، و یتزیّین بزّی الجبابرة، یرکبن السروج، و لا یتمکن لازواجهنُ! … و لا تکفی مکاسب الازواج لهنّ! فرّوا منها الی قلة الجبال و من الجُحر الی الجُحر کالثعلب بُأشباله.»
«بدان ای مفضل، در حوالی ری، کوه سیاهی است که در دامنۀ آن شهری بنا خواهد شد که آن را طهران می نامند، و آن دار الزوراء است که قصرهایش(خانه های مجلل) مثل خانه های بهشتی و زن هایش مثل حور العین است.
بدان ای مفضل! آن زن ها لباس کفار می پوشند و خود را به شکل مستکبرانه ای در می آورند، بر زین ها سوار می شوند(مرکب های روز،…)، به همسران خود تمکین نمی کنند، درآمد شوهرشان کفاف مخارج آن ها را نمی دهد؛… اگر می خواهی دینت را حفظ کنی در این شهر سکونت نکن، از آن جا فرار کن و به قله کوه ها فرار کن، از سوراخی به سوراخ دیگر، مانند فرار روباه با بچه هایش….»
(الزام الناصب، 183؛
منتخب التواریخ، ص875؛
مجمع النورین مرندی، ص139؛
بحارالانوار ج52
اینجا! لای کم فروشی های بقال محل! توی فحش های رکیک مرد همسایه؟ بین دست های گره خورده ی نامزدهای بی شناسنامه؟ روی روسری های بادبرده ی دخترکان شهر!تو واقعا صدای خنده هایش را نمی شنوی؟
لای موسیقی های تند ماشین های شاسی بلند؟ توی دعواهای بی انتهای پدر و پسر گوشه ی خیابان؟ بین جیغ های پیرزن مال باخته!تو واقعا جولان دادنش را میان زمین و آسمان نمی بینی؟
نمی بینی دنیا را چقدر قشنگ رنگ آمیزی کرده و بی آنکه من و تو بفهمیم"جاهلیت مدرن" را برایمان سوغات آورده است؟
نمی بینی توی مدرنیته ی بی سرو ته مان چقدرهمه دیوارها را پر از شعارهای جور واجور کرده؟ توی وجود من و تو چقدر شک و شبهه انداخته است؟
قلقلک دادن هایش را حس نمی کنی؟
توی رخت خواب گرم و نرمت موقع نماز صبح؟ وقت گاز دادن های پشت چراغ قرمز؟ زمان قایم کردن اسکناس هایت وقت دیدن صندوق صدقات؟ موقع باز کردن سایت های ناجور اینترنت؟نفوذش را نمی بینی؟
او همین جاست. هرجا که حق نباشد. هرجا که خدا نباشد. هرجا که یادمان می رود برای آمدن منجی مان و استقبالش کاری بکنیم
وای! منجی ما چه حالی دارد وقتی به شیطان نخ می دهیم..
تهران در آخرالزمان
از مولانا امام جعفر صادق (علیه السلام) روایت شده است که به مفضل فرمودند:
«تصبح طهران قصورها کقصور الجنة، و نسوانها کالحورالعین، یتلبّس بلباس الکفار، و یتزیّین بزّی الجبابرة، یرکبن السروج، و لا یتمکن لازواجهنُ! … و لا تکفی مکاسب الازواج لهنّ! فرّوا منها الی قلة الجبال و من الجُحر الی الجُحر کالثعلب بُأشباله.»
«بدان ای مفضل، در حوالی ری، کوه سیاهی است که در دامنۀ آن شهری بنا خواهد شد که آن را طهران می نامند، و آن دار الزوراء است که قصرهایش(خانه های مجلل) مثل خانه های بهشتی و زن هایش مثل حور العین است.
بدان ای مفضل! آن زن ها لباس کفار می پوشند و خود را به شکل مستکبرانه ای در می آورند، بر زین ها سوار می شوند(مرکب های روز،…)، به همسران خود تمکین نمی کنند، درآمد شوهرشان کفاف مخارج آن ها را نمی دهد؛… اگر می خواهی دینت را حفظ کنی در این شهر سکونت نکن، از آن جا فرار کن و به قله کوه ها فرار کن، از سوراخی به سوراخ دیگر، مانند فرار روباه با بچه هایش….»
(الزام الناصب، 183؛
منتخب التواریخ، ص875؛
مجمع النورین مرندی، ص139؛
بحارالانوار ج52
۱.۹k
۰۴ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.