دل درآتشه غم روخت تاکه خانه کرد**
دل درآتشه غم روخت تاکه خانه کرد**
دیده سیل خون به دامنم بس روانه کرد**افتاب عمرمن فرورفته ووماه هم از افق چراسربرون نکرد**
هیچ صبح دم نشدفقط چون شفق زخون دله مرا لاله گون نکرد**
زروی محت جانا پرده برگشادرآسمان مه رامولفعدنمان***
به ماهه رویت سوگندکه دل به مهرت پایبندبه تو رعت جان پیوند
قسم به زندو بازندبه جانم آتش افکند
خرابه رویت یکم
بیان گاراجم ماله خوت بین مان
زرنگوبویت خجل نماگل رو
رودرطرفه چمن بین بنشسته چو من
دل خون بس زغمه یاری غنچه دهد
گل در ررشنده چهره تابنده
غنچه درخنده بلبل نره زننان هرکه جوینده باشد یابنده دلدارت زنده
بس کن اه وفقان زجارو محرویان شکوه گرسازی بشش دره محنت مهره اندازی همچون سالک دست خودبازی همچون سالک دست خودبازی
دیده سیل خون به دامنم بس روانه کرد**افتاب عمرمن فرورفته ووماه هم از افق چراسربرون نکرد**
هیچ صبح دم نشدفقط چون شفق زخون دله مرا لاله گون نکرد**
زروی محت جانا پرده برگشادرآسمان مه رامولفعدنمان***
به ماهه رویت سوگندکه دل به مهرت پایبندبه تو رعت جان پیوند
قسم به زندو بازندبه جانم آتش افکند
خرابه رویت یکم
بیان گاراجم ماله خوت بین مان
زرنگوبویت خجل نماگل رو
رودرطرفه چمن بین بنشسته چو من
دل خون بس زغمه یاری غنچه دهد
گل در ررشنده چهره تابنده
غنچه درخنده بلبل نره زننان هرکه جوینده باشد یابنده دلدارت زنده
بس کن اه وفقان زجارو محرویان شکوه گرسازی بشش دره محنت مهره اندازی همچون سالک دست خودبازی همچون سالک دست خودبازی
۷۶۴
۰۵ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.