در رابطه با دشمنی و اختلاف عمربن خطاب با امام علی(ع)قرائن
در رابطه با دشمنی و اختلاف عمربن خطاب با امام علی(ع)قرائن و شواهد فراوانی وجود دارد،به چند نمونه اشاره می کنم:
ذهبی از علمای اهل سنت از غزالی درباره عمر بن الخطاب نقل کرده که ایشان ابتدا در روز غدیر خم با حضرت علی (ع) با جمله معروف« بخ بخ لک یا علی اصبحت مولای و مولی کل مومن ومومنه»بیعت کرد، ولی پس از رحلت پیامبر (ص) تحت تاثیر هوای نفس و حب ریاست و جاه طلبی قرار گرفت و به آن بیعت پشت کرد.( 1)
2. در مرحله بعد القاب و صفاتی را که پیامبر اکرم ص به علی(ع) اختصاص داده و ایشان را با آنها صدا زده بود مورد هجوم قرار داده و آنها را برای خودشان استعمال نمودند تا جایی که ذهنها را به سمت خود منحرف نمودند و هرگاه آن اسامی استعمال می شد مردم به یاد آنها می افتادندٰ هدف آنها از این کار این بود که کم کم از شان و منزلت و جایگاه آن حضرت نزد مردم کم کرده و همه را متوجه خود کنند و باز هم زمینه را برای مراحل بعد آماده کنند
شاهد:
می گویند حتی یک حدیث صحیح که پیامبر ، ابوبکر را صدیق و یا عمر را فاروق خوانده باشد نداریم و آنچه آمده راجع به حضرت علی (ع) است چنانچه طبری به نقل از عباد بن عبد الله می گوید: سمعت علیا یقول: انا عبد الله و اخو رسوله و انا الصدیق الاکبر لا یقولها بعدی الا کاذب مفتر ....(2)
تحریک خلیفه اول برای غصب فدک و هجوم به خانه امام علی(ع) برای گرفتن بیعت و جسارت به ساحت مقدس حضرت زهرا(س) همه نمونه هایی از دشمنی عمربن خطاب با امام علی(ع) می باشد.
یکی دیگر از مواردی که دشمنی خلفا با امام علی(ع) را به وضوح نشان می دهد،ماجرای نقشه ترور امام علی(ع) توسط ابوبکر و عمر است،که خدمت شما عرض می کنم و بابت طولانی بودن مطلب پوزش می طلبم:
واکنش های مناسب امیرالمؤمنین علیه السلام علیه غاصبان خلافت، اغتشاش عجیبی در افکار ابوبکر و عمر و مشاورینشان پیش آورده بود بطوری که آنان را وادار به تصمیم گیری های شتابزده ای نمود. با آنکه غاصبین به شدت از امیرالمؤمنین علیه السلام وحشت داشتند ولی بالأخره تصمیم بر قتل آن حضرت گرفتند.
آنان جلسه ای تشکیل دادند و در بین خود گفتند: «دیدید علی با ما چگونه برخورد کرد و چه مطالبی به ما گفت؟ بخدا قسم اگر یک مجلس دیگر چنین تکرار شود کار خلافت ما را به فساد می کشاند. گویا تا او زنده است چیزی بر ما گوارا نخواهد بود. ما در امان نیستیم که پنهانی مردم را دعوت کند و عده ای دعوت او را بپذیرند و به جنگ ما برخیزد، چرا که او شجاعترین عرب است. شما خوب می دانید که ما نسبت به او مرتکب چه جرائمی شده ایم و در حکومت پسر عمویش بر او غالب شدیم در حالی که حقی در آن نداشتیم و فدک را از همسر او گرفتیم».
عمر گفت: نظر درست آن است که دستور قتل او را صادر کنیم. ابوبکر پرسید: چه کسی این کار را بر عهده می گیرد؟ عمر گفت: «خالد بن ولید»، و این بدان دلیل بود که خود خالد بارها این پیشنهاد را داده بود.
آنان سراغ خالد فرستادند و او آمد. به او گفتند: می خواهیم تو را برای کاری عظیم بفرستیم. خالد گفت: هر دستوری دارید بگویید، اگر چه قتل علی بن ابی طالب باشد! گفتند: منظور ما همین است.
خالد گفت: چه زمانی او را بکشیم؟! ابوبکر گفت: «هنگام نماز صبح در مسجد حاضر شو و آنگاه که برای نماز ایستادیم تو در کنار علی بایست در حالی که شمشیر همراهت باشد، و وقتی سلام نماز را دادم گردن او را بزن»! انتخاب صبح بخاطر تاریکی هوا در آن موقع بود که ترور آسان تر صورت می گرفت. خالد قبول کرد و با این قرار از یکدیگر جدا شدند.
اسماء بنت عمیس که همسر ابوبکر و بانوی صالحه ای بود از این توطئه که در خانه ی ابوبکر صورت گرفت آگاه شد. لذا خدمتکار خود را فرستاد و گفت: نزد فاطمه برو و به او سلام برسان و آنگاه که از در وارد می شوی این آیه را (به کنایه) بخوان:
«إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنّی لَکَ مِنَ النَّاصِحینَ[قصص/20] این گروه توطئه می کنند که تو را بکشند. خارج شو که من خیرخواه تو هستم».
همچنین اسماء به خادمه اش گفت: اگر با خواندن آیه منظور تو را متوجه نشدند آن را تکرار کن.
خادمه آمد و وارد شد و گفت: خانم من می گوید: «ای دختر پیامبر حالت چگونه است؟ إنّ الملأ یأتمرون بک لیقتلوک...»! وقتی خادمه خواست بیرون برود بار دیگر آیه را خواند. امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمود: به اسماء سلام برسان و بگو: «خداوند عزوجل بین آنان و تصمیمی که دارند مانع خواهد شد انشاء اللَّه»!
از سوی دیگر ابوبکر با خود اندیشید و در مورد دستوری که راجع به قتل امیرالمؤمنین علیه السلام داده بود به فکر فرو رفت و یقین کرد که اگر چنین اقدامی صورت گیرد جنگی شدید و بلایی طولانی بوقوع خواهد پیوست. لذا از دستوری که داده بود پشیمان شد و آن شب را تا صبح نخوابید.
صبح هنگام که وارد مسجد شد صفها آ
ذهبی از علمای اهل سنت از غزالی درباره عمر بن الخطاب نقل کرده که ایشان ابتدا در روز غدیر خم با حضرت علی (ع) با جمله معروف« بخ بخ لک یا علی اصبحت مولای و مولی کل مومن ومومنه»بیعت کرد، ولی پس از رحلت پیامبر (ص) تحت تاثیر هوای نفس و حب ریاست و جاه طلبی قرار گرفت و به آن بیعت پشت کرد.( 1)
2. در مرحله بعد القاب و صفاتی را که پیامبر اکرم ص به علی(ع) اختصاص داده و ایشان را با آنها صدا زده بود مورد هجوم قرار داده و آنها را برای خودشان استعمال نمودند تا جایی که ذهنها را به سمت خود منحرف نمودند و هرگاه آن اسامی استعمال می شد مردم به یاد آنها می افتادندٰ هدف آنها از این کار این بود که کم کم از شان و منزلت و جایگاه آن حضرت نزد مردم کم کرده و همه را متوجه خود کنند و باز هم زمینه را برای مراحل بعد آماده کنند
شاهد:
می گویند حتی یک حدیث صحیح که پیامبر ، ابوبکر را صدیق و یا عمر را فاروق خوانده باشد نداریم و آنچه آمده راجع به حضرت علی (ع) است چنانچه طبری به نقل از عباد بن عبد الله می گوید: سمعت علیا یقول: انا عبد الله و اخو رسوله و انا الصدیق الاکبر لا یقولها بعدی الا کاذب مفتر ....(2)
تحریک خلیفه اول برای غصب فدک و هجوم به خانه امام علی(ع) برای گرفتن بیعت و جسارت به ساحت مقدس حضرت زهرا(س) همه نمونه هایی از دشمنی عمربن خطاب با امام علی(ع) می باشد.
یکی دیگر از مواردی که دشمنی خلفا با امام علی(ع) را به وضوح نشان می دهد،ماجرای نقشه ترور امام علی(ع) توسط ابوبکر و عمر است،که خدمت شما عرض می کنم و بابت طولانی بودن مطلب پوزش می طلبم:
واکنش های مناسب امیرالمؤمنین علیه السلام علیه غاصبان خلافت، اغتشاش عجیبی در افکار ابوبکر و عمر و مشاورینشان پیش آورده بود بطوری که آنان را وادار به تصمیم گیری های شتابزده ای نمود. با آنکه غاصبین به شدت از امیرالمؤمنین علیه السلام وحشت داشتند ولی بالأخره تصمیم بر قتل آن حضرت گرفتند.
آنان جلسه ای تشکیل دادند و در بین خود گفتند: «دیدید علی با ما چگونه برخورد کرد و چه مطالبی به ما گفت؟ بخدا قسم اگر یک مجلس دیگر چنین تکرار شود کار خلافت ما را به فساد می کشاند. گویا تا او زنده است چیزی بر ما گوارا نخواهد بود. ما در امان نیستیم که پنهانی مردم را دعوت کند و عده ای دعوت او را بپذیرند و به جنگ ما برخیزد، چرا که او شجاعترین عرب است. شما خوب می دانید که ما نسبت به او مرتکب چه جرائمی شده ایم و در حکومت پسر عمویش بر او غالب شدیم در حالی که حقی در آن نداشتیم و فدک را از همسر او گرفتیم».
عمر گفت: نظر درست آن است که دستور قتل او را صادر کنیم. ابوبکر پرسید: چه کسی این کار را بر عهده می گیرد؟ عمر گفت: «خالد بن ولید»، و این بدان دلیل بود که خود خالد بارها این پیشنهاد را داده بود.
آنان سراغ خالد فرستادند و او آمد. به او گفتند: می خواهیم تو را برای کاری عظیم بفرستیم. خالد گفت: هر دستوری دارید بگویید، اگر چه قتل علی بن ابی طالب باشد! گفتند: منظور ما همین است.
خالد گفت: چه زمانی او را بکشیم؟! ابوبکر گفت: «هنگام نماز صبح در مسجد حاضر شو و آنگاه که برای نماز ایستادیم تو در کنار علی بایست در حالی که شمشیر همراهت باشد، و وقتی سلام نماز را دادم گردن او را بزن»! انتخاب صبح بخاطر تاریکی هوا در آن موقع بود که ترور آسان تر صورت می گرفت. خالد قبول کرد و با این قرار از یکدیگر جدا شدند.
اسماء بنت عمیس که همسر ابوبکر و بانوی صالحه ای بود از این توطئه که در خانه ی ابوبکر صورت گرفت آگاه شد. لذا خدمتکار خود را فرستاد و گفت: نزد فاطمه برو و به او سلام برسان و آنگاه که از در وارد می شوی این آیه را (به کنایه) بخوان:
«إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنّی لَکَ مِنَ النَّاصِحینَ[قصص/20] این گروه توطئه می کنند که تو را بکشند. خارج شو که من خیرخواه تو هستم».
همچنین اسماء به خادمه اش گفت: اگر با خواندن آیه منظور تو را متوجه نشدند آن را تکرار کن.
خادمه آمد و وارد شد و گفت: خانم من می گوید: «ای دختر پیامبر حالت چگونه است؟ إنّ الملأ یأتمرون بک لیقتلوک...»! وقتی خادمه خواست بیرون برود بار دیگر آیه را خواند. امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمود: به اسماء سلام برسان و بگو: «خداوند عزوجل بین آنان و تصمیمی که دارند مانع خواهد شد انشاء اللَّه»!
از سوی دیگر ابوبکر با خود اندیشید و در مورد دستوری که راجع به قتل امیرالمؤمنین علیه السلام داده بود به فکر فرو رفت و یقین کرد که اگر چنین اقدامی صورت گیرد جنگی شدید و بلایی طولانی بوقوع خواهد پیوست. لذا از دستوری که داده بود پشیمان شد و آن شب را تا صبح نخوابید.
صبح هنگام که وارد مسجد شد صفها آ
۹.۶k
۰۷ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.