تو مرا...
تو مرا...
آنقدر آزردی...
که خودم کوچ کنم از شهرت...
بکنم دل ز دل چون سنگت....
تو خیالت راحت....می روم از قلبت....
می شوم دورترین خاطره در شب هایت,
تو به من می خندی...
وبه خود می گویی:
باز می آیدو می سوزداز این عشق ولی..
برنمی گردم نه!!!
می روم آنجایی که دلی بهر دلی تب دارد...
عشق زیباست و حرمت دارد...
تو بمان....
دلت ارزانی هرکس که دلش مثل دلت سردو بی روح شده است ....
سخت بیمار شده است
آنقدر آزردی...
که خودم کوچ کنم از شهرت...
بکنم دل ز دل چون سنگت....
تو خیالت راحت....می روم از قلبت....
می شوم دورترین خاطره در شب هایت,
تو به من می خندی...
وبه خود می گویی:
باز می آیدو می سوزداز این عشق ولی..
برنمی گردم نه!!!
می روم آنجایی که دلی بهر دلی تب دارد...
عشق زیباست و حرمت دارد...
تو بمان....
دلت ارزانی هرکس که دلش مثل دلت سردو بی روح شده است ....
سخت بیمار شده است
۲.۰k
۰۷ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.