گذر عمر
گذر عمر
سهم من زین عمر زندگانی هیچ بود
چو کوزه شکسته لانه پیچ و واپیچ بود
بستم دل به آنکه عاشق می نمود
او رفت و دل شکستن سرمشق می نمود
رنج غربت درد آوارگی جانم به لب آورد
درد تنهایی عمر برباد، موی سپید ایوب آورد
گذشت ایام،ایام هیچ به کامم،نشد
یک شبش عاشق شدم دوایی حاصلم نشد
به رقیب خندیدم پندار عاقبت کارم نداد
ای واعظ، دیگر پند نخواهم کسی خبر از حال زارم نشد
..
سهم من زین عمر زندگانی هیچ بود
چو کوزه شکسته لانه پیچ و واپیچ بود
بستم دل به آنکه عاشق می نمود
او رفت و دل شکستن سرمشق می نمود
رنج غربت درد آوارگی جانم به لب آورد
درد تنهایی عمر برباد، موی سپید ایوب آورد
گذشت ایام،ایام هیچ به کامم،نشد
یک شبش عاشق شدم دوایی حاصلم نشد
به رقیب خندیدم پندار عاقبت کارم نداد
ای واعظ، دیگر پند نخواهم کسی خبر از حال زارم نشد
..
۸۱۲
۱۶ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.