روزگارغريبيست دهقان فداکار پيرشده، شنگول و منگول گرگ شدن
روزگارغريبيست دهقان فداکار پيرشده، شنگول و منگول گرگ شدن ، کوکب حوصله مهمون رو نداره، کبری تصميم گرفته دماغش رو عمل کنه ، روباه و کلاغ دستشون تو يه کاسه اس ، حسنک گوسفنداش رو ول کرده تو يه شرکت آبدارچی شده ، آرش کمانگيرمعتادشده ، شيرين خسرو و فرهاد روپىچونده و بادوست پسرش رفته اسکی، رستم اسبش رو فروخته يه موتورخريده وبا اسفنديار ميرن کيف قاپى ، به سرتوچی امد که سراغ مارو نميگيری؟!
۷۷۶
۰۹ دی ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.