من که تسبیح نبودم،تو مرا چرخاندی مشت بر مهره تنهایی من پی
من که تسبیح نبودم،تو مرا چرخاندی مشت بر مهره تنهایی من پیچاندی ذکرها گفتی و بر گفته خود خندیدی از همین نغمه تاریک مرا ترساندی بر لب نام خدا بود،خدا شاهد ماست...بر لبت نام خدا بود مرا رقصاندی دست ویرانگر تو عادت چرخیدن داشت!عادتت را به غلط چرخه ی ایمان خواندی قلب صدپاره من مهره صد دانه نبود تو ولی گشتی و این گمشده را لرزاندی جمع کن رشته ایمان دلم پاره شدست من که تسبیح نبودم،تو چرا چرخاندی؟؟؟
۳.۰k
۳۱ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.