و خواست تا که بماند برای او ، اما ...
و خواست تا که بماند برای او ، اما ...
و دل دهد به طنینِ صدای او ، اما ...
از آن به بعد کنارش شبیهِ عاشق ها
بماند و بشود مبتلایِ او ، اما ...
و در حرارتِ گرمایِ عشقشان باشد
به زیرِ سایه یِ مویِ رهایِ او ، اما ...
و خواست تا بگذارد همیشه پایش را
برای همدلی اش جای پایِ او ، اما ...
و بود شاد از اینکه در این زمانه ی سرد
صمیمی است و شده آشنای او ، اما ...
و لحظه های زیارت چنین دعا میکرد :
« همیشه پاک بماند صفای او » ، اما ...
و دزدکی تهِ دل از خدای خود می خواست
شود برای همیشه خدایِ او ، اما ...
قرار بود گناهی اگر از او سر زد ...
ببخشد و گذرد از خطایِ او ، اما ...
و دل دهد به طنینِ صدای او ، اما ...
از آن به بعد کنارش شبیهِ عاشق ها
بماند و بشود مبتلایِ او ، اما ...
و در حرارتِ گرمایِ عشقشان باشد
به زیرِ سایه یِ مویِ رهایِ او ، اما ...
و خواست تا بگذارد همیشه پایش را
برای همدلی اش جای پایِ او ، اما ...
و بود شاد از اینکه در این زمانه ی سرد
صمیمی است و شده آشنای او ، اما ...
و لحظه های زیارت چنین دعا میکرد :
« همیشه پاک بماند صفای او » ، اما ...
و دزدکی تهِ دل از خدای خود می خواست
شود برای همیشه خدایِ او ، اما ...
قرار بود گناهی اگر از او سر زد ...
ببخشد و گذرد از خطایِ او ، اما ...
۷۶۶
۱۸ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.