اسد خان شیرکش
اسد خان شیرکش
نوشته شده توسط :مصطفی علی زاده گل سفیدی
.
.
بهداروند یا بختیاروند یکی از شاخه های مهم هفت لنگ بختیاری است.بسیاری از مورخان این طایفه را بازماندگان همان طایفه ای میدانند که حمداله مستوفی از آن با نام «مختاری» یاد می کند که از جبل السماق سوریه به سرزمین لر بزرگ مهاجرت کردند. شاید هم در بختیاری ساکن بودند و مستوفی به اشتباه از آمدن آنها از حبل السماق خبرداده باشد. این طایفه چنان از موقعیت و جایگاه والایی برخوردار گردید که به تدریج نام آن « بختیاری» بر نام طوایف همجوار نیز اطلاق گردید و بسیاری وجه تسمیه بختیاری را همین موضوع می دانند. برخی از روایتهای شفاهی نیز گویای این مطلب است که نیای طایفه بهداروند ، شخصی به نام « بهدار» که در اصل « بختار » یا « بختیار» و یا « بخت دار» بوده است. چون حرف «خ» در گویش بختیاری به «ح - ه » تبدیل می شود ، بختدار یا بختیار نیز به بهدار تبدیل گردید و سبب نامگذاری طایفه بهداروند نیز همین موضوع می باشد.
از خوانین گذشته بختیاروند ، اطلاعات زیادی در دست نیست. در تاریخ معاصر چندتن از این خوانین شناخته شده هستند که به معرفی آنها پرداخته می شود.
اسدخان بهداروند که در شجاعت ، دلاوری و مردمداری در بین بختیاری ها چهره ای محبوب بود به واسطه کشتن شیرهای زیادی ، به اسد خان شیرکش شهرت پیدا کرد ،احتمالاً در اواخر دوران زندیه به دنیا آمد. برخی سال تولد وی را در حدود سال 1185 قمری ذکر کرده اند. خاندان وی یکی از کهن ترین خاندان های بختیاری است که از حدود اواخر قرن پنجم هجری سابقه تاریخی سکونت در بختیاری را داشته ودارند. اجداد او از حشم داران بزرگ بختیاری بودند، پدرش حیدر خان وپدر بزرگش شا همراد خان از روسای برجسته طوایف بختیاری بودند، که گله های بزرگی از احشام داشتند و تا زمان اسد خان و فرزندش جعفرقلیخان زندگی عشایری و کوچ نشینی داشتند. وی تابستانها در دامنه های زردکوه و زمستانها در دژ اسد خان یا دژملکان در نزدیکی لالی همچنین جلکان ، سهرکان ، اندیکا و لالی زندگی می کرد. دژ اسدخان دژ بسیار مستحکم و کهنی است که تسخیر آن ممکن نیست. بر باور عده ای از مردم ، این دژ متعلق به فرشتگان و ملائکه بود و به همین دلیل آن را دژ «ملکان» خوانند. احتمالاً در دورانی که خوانین استرکی اداره ایل بختیاری را بر عهده داشتند ، این دژ در تصرف آنها بود. وقتی در اواخر دوران صفویه امیران استرکی از قدرت برکنار شدند ، با گسترش نفوذ و قدرت خوانین چهارلنگ ، این دژ در اختیار خوانین خواجه موگویی قرار گرفت. پس از شکست چهارلنگها از هفت لنگها و تصرف بخش وسیعی از قلمرو گرمسیری آنان از جمله اندیکا و مناطق اطراف آن ، این دژ بدست خوانین بختیاروند افتاد.
در باره چگونگی آشنایی فتحعلی شاه با اسدخان که در آن زمان نوجوان چهارده ساله ای بوده و هنوز حیدرخان پدرش درقید حیات بود در کتاب « تاریخ قاجار» یا «حقایق الاخبار ناصری» آمده است : در سال 1199 هجری قمری فتحعلیخان پسر حسینقلیخان قاجارمعروف به باباخان ( شاه بابا بعدی) برادر زاده و ولیعهد آغا محمد خان قاجارکه ملقب به جهانبانی بود ، به حکومت عراق وفارس که بختیاری نیز جزء آن بود ، منصوب گردید.ولیعهد قاجار فتحعلیخان تا شب شنبه بیست ویکم ذیحجه سال 1211هجری که آغامحمد خان کشته میشود،در این سمت بود. در این زمان اسدخان 25 ساله و پس از مرگ پدرش رئیس ایل بود.
والی یا فتحعلیشاه آینده ، علاوه بر اطلاعاتی که توسط عوامل خود از بزرگان و نخبگان ولایت خود داشت ، به مناسبت های مختلف خود نیز با خانواده اسدخان آشنا می شد، به گفته مرحوم « آقربانعلی » نوه اسد خان : خواهر بزرگ اسدخان « بی بی پری» ( کسی که بعدها از سر دلسوزی اسدخان را با زهر میکشد.) در زمان حیات حیدرخان همسر محمدعلیخان قشقائی بود، در جشنی فتحعلیخان والی ، یکی از خویشان یا شاید خاله اسد خان بنام زینب بیگم (دختر علی خان کنورسی)مادر محمد تقی میرزا حسام السلطنه را دیده و او را خواستگاری میکند. بدین ترتیب با این وصلت ، رابطه والی با بختیاری ها بسیار حسنه گردید. بعدها ولیعهد به اعتبار همین وابستگی سببی بخوبی از نیروهای رزمی بختیاری و قشقائی در رسیدن به قدرت استفاده کرد. شواهدی حکایت از آن دارد، که پس از این وصلت ایلخانی بختیاری را به علی خان کنورسی یا حداقل ریاست طایفه هفت لنگ را به حیدر خان و پس از او به اسد خان داده است و خان قشقائی را هم ایلخانی قشقائی کرده است. فتحعلیشاه ، والی فارس و ولیعهد، پس از کشته شدن آغا محمد خان قاجار از شیراز با جنگجویان بختیاری و قشقائی به تهران آمد، به مجرد ورود و تسلط بر دارالسلطنه تهران به کمک سپاهیان همراه خود به کور کردن وقتل عام مدعیان سلطنت خود که بیشتر اقوام و نزدیکان او بودند پرداخت. بدلیل اینکه سرکوبی مخالفین سالیان
نوشته شده توسط :مصطفی علی زاده گل سفیدی
.
.
بهداروند یا بختیاروند یکی از شاخه های مهم هفت لنگ بختیاری است.بسیاری از مورخان این طایفه را بازماندگان همان طایفه ای میدانند که حمداله مستوفی از آن با نام «مختاری» یاد می کند که از جبل السماق سوریه به سرزمین لر بزرگ مهاجرت کردند. شاید هم در بختیاری ساکن بودند و مستوفی به اشتباه از آمدن آنها از حبل السماق خبرداده باشد. این طایفه چنان از موقعیت و جایگاه والایی برخوردار گردید که به تدریج نام آن « بختیاری» بر نام طوایف همجوار نیز اطلاق گردید و بسیاری وجه تسمیه بختیاری را همین موضوع می دانند. برخی از روایتهای شفاهی نیز گویای این مطلب است که نیای طایفه بهداروند ، شخصی به نام « بهدار» که در اصل « بختار » یا « بختیار» و یا « بخت دار» بوده است. چون حرف «خ» در گویش بختیاری به «ح - ه » تبدیل می شود ، بختدار یا بختیار نیز به بهدار تبدیل گردید و سبب نامگذاری طایفه بهداروند نیز همین موضوع می باشد.
از خوانین گذشته بختیاروند ، اطلاعات زیادی در دست نیست. در تاریخ معاصر چندتن از این خوانین شناخته شده هستند که به معرفی آنها پرداخته می شود.
اسدخان بهداروند که در شجاعت ، دلاوری و مردمداری در بین بختیاری ها چهره ای محبوب بود به واسطه کشتن شیرهای زیادی ، به اسد خان شیرکش شهرت پیدا کرد ،احتمالاً در اواخر دوران زندیه به دنیا آمد. برخی سال تولد وی را در حدود سال 1185 قمری ذکر کرده اند. خاندان وی یکی از کهن ترین خاندان های بختیاری است که از حدود اواخر قرن پنجم هجری سابقه تاریخی سکونت در بختیاری را داشته ودارند. اجداد او از حشم داران بزرگ بختیاری بودند، پدرش حیدر خان وپدر بزرگش شا همراد خان از روسای برجسته طوایف بختیاری بودند، که گله های بزرگی از احشام داشتند و تا زمان اسد خان و فرزندش جعفرقلیخان زندگی عشایری و کوچ نشینی داشتند. وی تابستانها در دامنه های زردکوه و زمستانها در دژ اسد خان یا دژملکان در نزدیکی لالی همچنین جلکان ، سهرکان ، اندیکا و لالی زندگی می کرد. دژ اسدخان دژ بسیار مستحکم و کهنی است که تسخیر آن ممکن نیست. بر باور عده ای از مردم ، این دژ متعلق به فرشتگان و ملائکه بود و به همین دلیل آن را دژ «ملکان» خوانند. احتمالاً در دورانی که خوانین استرکی اداره ایل بختیاری را بر عهده داشتند ، این دژ در تصرف آنها بود. وقتی در اواخر دوران صفویه امیران استرکی از قدرت برکنار شدند ، با گسترش نفوذ و قدرت خوانین چهارلنگ ، این دژ در اختیار خوانین خواجه موگویی قرار گرفت. پس از شکست چهارلنگها از هفت لنگها و تصرف بخش وسیعی از قلمرو گرمسیری آنان از جمله اندیکا و مناطق اطراف آن ، این دژ بدست خوانین بختیاروند افتاد.
در باره چگونگی آشنایی فتحعلی شاه با اسدخان که در آن زمان نوجوان چهارده ساله ای بوده و هنوز حیدرخان پدرش درقید حیات بود در کتاب « تاریخ قاجار» یا «حقایق الاخبار ناصری» آمده است : در سال 1199 هجری قمری فتحعلیخان پسر حسینقلیخان قاجارمعروف به باباخان ( شاه بابا بعدی) برادر زاده و ولیعهد آغا محمد خان قاجارکه ملقب به جهانبانی بود ، به حکومت عراق وفارس که بختیاری نیز جزء آن بود ، منصوب گردید.ولیعهد قاجار فتحعلیخان تا شب شنبه بیست ویکم ذیحجه سال 1211هجری که آغامحمد خان کشته میشود،در این سمت بود. در این زمان اسدخان 25 ساله و پس از مرگ پدرش رئیس ایل بود.
والی یا فتحعلیشاه آینده ، علاوه بر اطلاعاتی که توسط عوامل خود از بزرگان و نخبگان ولایت خود داشت ، به مناسبت های مختلف خود نیز با خانواده اسدخان آشنا می شد، به گفته مرحوم « آقربانعلی » نوه اسد خان : خواهر بزرگ اسدخان « بی بی پری» ( کسی که بعدها از سر دلسوزی اسدخان را با زهر میکشد.) در زمان حیات حیدرخان همسر محمدعلیخان قشقائی بود، در جشنی فتحعلیخان والی ، یکی از خویشان یا شاید خاله اسد خان بنام زینب بیگم (دختر علی خان کنورسی)مادر محمد تقی میرزا حسام السلطنه را دیده و او را خواستگاری میکند. بدین ترتیب با این وصلت ، رابطه والی با بختیاری ها بسیار حسنه گردید. بعدها ولیعهد به اعتبار همین وابستگی سببی بخوبی از نیروهای رزمی بختیاری و قشقائی در رسیدن به قدرت استفاده کرد. شواهدی حکایت از آن دارد، که پس از این وصلت ایلخانی بختیاری را به علی خان کنورسی یا حداقل ریاست طایفه هفت لنگ را به حیدر خان و پس از او به اسد خان داده است و خان قشقائی را هم ایلخانی قشقائی کرده است. فتحعلیشاه ، والی فارس و ولیعهد، پس از کشته شدن آغا محمد خان قاجار از شیراز با جنگجویان بختیاری و قشقائی به تهران آمد، به مجرد ورود و تسلط بر دارالسلطنه تهران به کمک سپاهیان همراه خود به کور کردن وقتل عام مدعیان سلطنت خود که بیشتر اقوام و نزدیکان او بودند پرداخت. بدلیل اینکه سرکوبی مخالفین سالیان
۷۵.۲k
۱۸ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.