روز پنجم محرم، عبدالله بن حسن(ع)
روز پنجم محرم، عبدالله بن حسن(ع)
طفلی اگر بزرگ شود با کریم ها
یک روز می شود خودش از کریم ها
عبدلله حسین شدم از قدیم ها
دل می دهند دست عمو ها یتیم ها
طفل حسن شدم بغلت جا کنی مرا
تو هم عمو شدی گره ای وا کنی مرا
آهی که می کِشد جگر من، مرا بس است
شوقی که سر زده به سر من، مرا بس است
وقتی تو می شوی پدر من، مرا بس است
یک بار گفتن پسر من، مرا بس است
از هیچ کس کنار تو بیمی نداشتم
از عمر خویش، حس یتیمی نداشتم
دستی کریم هست که نذر خدا شود
وقتی نیاز بود، به وقتش جدا شود
از عمه ام بخواه که دستم رها شود
هرکس که کوچک است، نباید فدا شود؟
باید برای خود جگری دست و پا کنم
با دست کوچکم سپری دست و پا کنم
دیگر بس است گرم دلِ خویشتن شدن
آماده ام کنید برای کفن شدن
حالا رسیده است زمان حسن شدن
آماده ی مبارزه ی تن به تن شدن
یک نیزه ای نماند دفاع از عمو کنم؟!
یورش بیاورم، همه را زیر و رو کنم؟!
آماده ام که دست دهم پای حنجرت
تیر سه شعبه ای بخورم جای حنجرت
شاید که نیزه ای نرود لای حنجرت
دشمن نشسته مستِ تماشای حنجرت
سوگند ای عمو به دلِ خونِ خواهرت
تا زنده ام جدا نشود سر ز پیکرت
این حفره روی سینه ی تو ای عمو ز چیست؟
این زخمِ روی سینه ی تو ارثِ مادریست؟
این جای زخم نیزه و شمشیرها که نیست؟
بر روی سینه ی تو عمو جان جای پای کیست؟
عبداللهت نمُرده ذبیح از قفا شوی
بر روی نیزه های شکسته فدا شوی
علی اکبر لطیفیان
طفلی اگر بزرگ شود با کریم ها
یک روز می شود خودش از کریم ها
عبدلله حسین شدم از قدیم ها
دل می دهند دست عمو ها یتیم ها
طفل حسن شدم بغلت جا کنی مرا
تو هم عمو شدی گره ای وا کنی مرا
آهی که می کِشد جگر من، مرا بس است
شوقی که سر زده به سر من، مرا بس است
وقتی تو می شوی پدر من، مرا بس است
یک بار گفتن پسر من، مرا بس است
از هیچ کس کنار تو بیمی نداشتم
از عمر خویش، حس یتیمی نداشتم
دستی کریم هست که نذر خدا شود
وقتی نیاز بود، به وقتش جدا شود
از عمه ام بخواه که دستم رها شود
هرکس که کوچک است، نباید فدا شود؟
باید برای خود جگری دست و پا کنم
با دست کوچکم سپری دست و پا کنم
دیگر بس است گرم دلِ خویشتن شدن
آماده ام کنید برای کفن شدن
حالا رسیده است زمان حسن شدن
آماده ی مبارزه ی تن به تن شدن
یک نیزه ای نماند دفاع از عمو کنم؟!
یورش بیاورم، همه را زیر و رو کنم؟!
آماده ام که دست دهم پای حنجرت
تیر سه شعبه ای بخورم جای حنجرت
شاید که نیزه ای نرود لای حنجرت
دشمن نشسته مستِ تماشای حنجرت
سوگند ای عمو به دلِ خونِ خواهرت
تا زنده ام جدا نشود سر ز پیکرت
این حفره روی سینه ی تو ای عمو ز چیست؟
این زخمِ روی سینه ی تو ارثِ مادریست؟
این جای زخم نیزه و شمشیرها که نیست؟
بر روی سینه ی تو عمو جان جای پای کیست؟
عبداللهت نمُرده ذبیح از قفا شوی
بر روی نیزه های شکسته فدا شوی
علی اکبر لطیفیان
۴.۷k
۲۷ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.