"خنده هایم تن فروشی می کنند "این چنین نگاهم نکن ، حالم ای
"خنده هایم تن فروشی می کنند "این چنین نگاهم نکن ، حالم این خنده های تاریخ گذشته لبهایم نیست که می بینی ، حکایت خنده هایم حکایت دختر نافرمانی بود که خسته از بی توجهی پدر ، گریزان از حجابی اجباری طغیان کرد ، کنترلش در رفت از دستم ، اکنون این شد که می بینی "خنده هایم تن فروشی می کنند "
۷۱۱
۲۴ دی ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.