وقتی تمام وجودم میسوزد در عطش شنیدن کلامی از “تو”
وقتی تمام وجودم میسوزد در عطش شنیدن کلامی از “تو”
چشم هایم چه ملتمسانه خیره می مانند به لبهایت
به امید لرزشی.. صدایی.. حرفی..
گویا نمیدانند هرگز کلامی نخواهند شنید از تو که
جا مانده ای در قاب عکس چوبیه آویخته بر دیوار اتاقم
چشم هایم چه ملتمسانه خیره می مانند به لبهایت
به امید لرزشی.. صدایی.. حرفی..
گویا نمیدانند هرگز کلامی نخواهند شنید از تو که
جا مانده ای در قاب عکس چوبیه آویخته بر دیوار اتاقم
۳۲۳
۱۲ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.