افسون شده p34
صدای هو هوی جغد همراه سیاهی شب شده بود دستم رو روی گردنم کشیدم خیلی وقته از اون اتفاق گذشته ولی خب همه چیزم تموم شده باشه مغز من که فراموش نمیکنه چی سر زندگیم اوردی! زندگیمو خراب کردی و قشنگ ترین اتفاق زندگیم رو تبدیل به تلخ ترین اتفاق کردی موطلایی! صدای آروم و سرد تام توی گوشم پیچید که گفت : هوا سرده اورانوس! بیا داخل عزیزم اورانوس : تام من سردم نیست هوا هوای مورد علاقمه تام : هنوز به اون اتفاق فکر میکنی؟ اورانوس : برگشتم و تو چشمای سبز تام خیره شدم خیلی احمقم نه؟! تام : نفس عمیقی کشیدم و دستمو روی شونش گذاشتم و لبخند کمرنگی زدم اورانوس فراموشش کن تو فقط ساده بودی ولی اون پسر الان زندگی خودشو داره و تو زندگی خودتو! اورانوس : کاش نجاتم نمیدادی! حداقل نیازی نبود با هزار بدبختی زندگی کنم اگه با اون گلوله ی لعنتی الان از بین رفته بودم انقد مغزم درگیر اون نامرد نبود! تام : هزار بارم برگردم عقب نجاتت میدم اورانوس : پوزخندی زدم و به آسمون چشم دوختم که بیشتر عذابم بدی؟! تام : من میخوام کنارم باشی هرچی که بشه! اورانوس : حتی اگه بخوام اون پسر رو از بین ببرم؟ حتی اگه سنگدل ترین آدم دنیا باشم؟! تام : لبخندی زدم و با لحن آرومی گفتم : بدترین آدم دنیا هم که باشی من کنارتم! اورانوس : لبخندی زدم و بهش نزدیک شدم...پانسی : کلافه چنگی به موهام زدم و به چهره نگران نارسیسا خانوم نگاهی انداختم جواب نمیده صد بار بهش زنگ زدم انگار نه انگار! نارسیسا : هیچوقت اندازه الان سر در گم نبودم خوشحال باشم از اینکه حافظش برگشته یا نگران از اینکه اورانوس و یادش اومده؟! پانسی : نفسمو کلافه بیرون دادم که صدای بچگونه ی لورا تو گوشم پیچید با صدای آرومی گفت : مامانی بابا کجاس؟ پانسی : لورا دراکو نیست خب؟ لورا : کجاست خب؟ پانسی : نمیدونم لورا : اورانوس کیه؟! نارسیسا : سرمو انداختم پایین و به زمین چشم دوختم با این سوال سکوت سنگینی خونه رو در بر گرفت! لورا : یکی از پاهامو به زمین کوبیدم و با صدای بلندی گفتم : چلا جوابمو نمیدین؟! این اورانوس کیه که اسمش همه جاست و بابا اسمشو میشنوه عصبی میشه؟! پانسی : کاش همه چی عقب برمیگشت و این اتفاقا نمیوفتاد عشق به دراکو زیادی منو کور کرد! نارسیسا : چشمامو روی هم گذاشتم و بغض توی گلومو قورت دادم..
۱.۳k
۰۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.