رمان عشق لجباز من
پارت ۲۸
دیانا
جدیدا بهم کم محلی میکرد انگار واسش مهم نبودم
ارسلان
دیگه واقعا تحمل نداشتم داشتم دیانا رو از خودم دور میکردم دیانای خودم دیانای من
حس میکردم اونم داره نسبت بهم سرد میشه
میخواستم یه چیزی رو بهش بگم
تا خودمو خالی کنم
شب
من:دیانااااااا
دیانا:بله
من:میای پیشم؟
دیانا:نمیدونم باشه میام پیشت حالا
دیانا رو بغلش کردم و رو پام نشوندمش
من:نبینم بهم بی محلی کنی ها😁
دیانا:خودت بهم محل نمیزاری منم نمیزارم
گردنشو بوسیدم و گفتم:راستش میخوام خودم بهت بگم خودمم خالی کنم راستش
دیانا:چی رو؟
من:همون ماجرای یک سال پیش😂نمیخوام بخورمت که میدونم دخترا بهت گفتن ولی میخوام کاملشو بهت بگم😂یه چن وقت بود میخواستم خودمو خالی کنم واسه همین😂در ضمن😂
چند تا لباس دخترونه به دیانا دادم گفتم:اینام مال خانمی قبلیم بوده مال تو😂
دیانا:خو برام بگوووووووو🤐
#اردیا
#رمان_اردیا
#اردیا_همیشگی
#رمان_عاشقانه
#رمان_اکیپ
#رمان
دیانا
جدیدا بهم کم محلی میکرد انگار واسش مهم نبودم
ارسلان
دیگه واقعا تحمل نداشتم داشتم دیانا رو از خودم دور میکردم دیانای خودم دیانای من
حس میکردم اونم داره نسبت بهم سرد میشه
میخواستم یه چیزی رو بهش بگم
تا خودمو خالی کنم
شب
من:دیانااااااا
دیانا:بله
من:میای پیشم؟
دیانا:نمیدونم باشه میام پیشت حالا
دیانا رو بغلش کردم و رو پام نشوندمش
من:نبینم بهم بی محلی کنی ها😁
دیانا:خودت بهم محل نمیزاری منم نمیزارم
گردنشو بوسیدم و گفتم:راستش میخوام خودم بهت بگم خودمم خالی کنم راستش
دیانا:چی رو؟
من:همون ماجرای یک سال پیش😂نمیخوام بخورمت که میدونم دخترا بهت گفتن ولی میخوام کاملشو بهت بگم😂یه چن وقت بود میخواستم خودمو خالی کنم واسه همین😂در ضمن😂
چند تا لباس دخترونه به دیانا دادم گفتم:اینام مال خانمی قبلیم بوده مال تو😂
دیانا:خو برام بگوووووووو🤐
#اردیا
#رمان_اردیا
#اردیا_همیشگی
#رمان_عاشقانه
#رمان_اکیپ
#رمان
۷۳.۴k
۱۵ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.