شادمهر و ابی ...
یه دختر تو تراس رو به رویی یه شال سبزو هرروز میتکونه
یه شال سبزو ساده که غروبا پر از خاکستره آتش فشونه
پراز خاکستر آرزوهایی که هر روز روی قلبش گر میگیرن
پر از خاکستر خوابای خوبی که هر شب تو نگاه اون میمیرن
همین چند وقت پیش رویاشو توی خیابون بی بهونه سر بریدن
یه دختر تو تراس رو به رویی یه شال سبزو هر روز میتکونه
یه شال سبزو ساده که غروبا پر از خاکستره آتش فشونه
پراز خاکستر آرزوهایی که هر روز روی قلبش گر میگیرن
پر از خاکستر خوابای خوبی که هر شب تو نگاه اون میمیرن
همین چند وقت پیش رویاشو توی خیابون بی بهونه سر بریدن
همیشه راه پروازشو بستن همیشه رو خیالش خط کشیدن
براش مرده و زنده فرق نداره سیاست بازا پیرا و جوونان
همش دمباله قهرمان میگرده میون شاعرا آوازخونا
رو دیواره اتاقش چنتا عکسه هدایت کافکا فرخزاد مایکل
یه عکس خاتمی چنتا مدونا یه عکس تام کروز یه عکس فیدل
براش مرده و زنده فرق نداره همش دمباله قهرمان میگرده
نمیدونه که تنها توی آینه باید دمبال قهرمان بگرده
هنوز باور نداره که با دستاش جهانی میشه ساخت بی ظلم و برده
یه دختر تو تراس رو به رویی شبا کنسرت فردادش به راهه
صداش میگیره از بس غصه داره نمیشه دیدش از بس شب سیاهه
ولی زنگ صداش میپیچه هر شب تو شهری که چراغاش رنگ خونن
دیگه چند وقته که حتی چراغِ چهار راها میترسن سبز بمونن
میخواد یاد تموم شهر بمونه بهاری که یکی برگاشو دزدید
درختی که قرنطینه شد آخر تو فصلی که زمین برعکس میچرخید
صداش لبریز حرفای نگفتس
سرش لبریز صد آتش فشونه
یه دختر تو تراس رو به رویی
یه شال سبزو هر روز میتکونه
یه شال سبزو هر روز میتکونه
یه شال سبزو هر روز میتکونه ...
یه شال سبزو ساده که غروبا پر از خاکستره آتش فشونه
پراز خاکستر آرزوهایی که هر روز روی قلبش گر میگیرن
پر از خاکستر خوابای خوبی که هر شب تو نگاه اون میمیرن
همین چند وقت پیش رویاشو توی خیابون بی بهونه سر بریدن
یه دختر تو تراس رو به رویی یه شال سبزو هر روز میتکونه
یه شال سبزو ساده که غروبا پر از خاکستره آتش فشونه
پراز خاکستر آرزوهایی که هر روز روی قلبش گر میگیرن
پر از خاکستر خوابای خوبی که هر شب تو نگاه اون میمیرن
همین چند وقت پیش رویاشو توی خیابون بی بهونه سر بریدن
همیشه راه پروازشو بستن همیشه رو خیالش خط کشیدن
براش مرده و زنده فرق نداره سیاست بازا پیرا و جوونان
همش دمباله قهرمان میگرده میون شاعرا آوازخونا
رو دیواره اتاقش چنتا عکسه هدایت کافکا فرخزاد مایکل
یه عکس خاتمی چنتا مدونا یه عکس تام کروز یه عکس فیدل
براش مرده و زنده فرق نداره همش دمباله قهرمان میگرده
نمیدونه که تنها توی آینه باید دمبال قهرمان بگرده
هنوز باور نداره که با دستاش جهانی میشه ساخت بی ظلم و برده
یه دختر تو تراس رو به رویی شبا کنسرت فردادش به راهه
صداش میگیره از بس غصه داره نمیشه دیدش از بس شب سیاهه
ولی زنگ صداش میپیچه هر شب تو شهری که چراغاش رنگ خونن
دیگه چند وقته که حتی چراغِ چهار راها میترسن سبز بمونن
میخواد یاد تموم شهر بمونه بهاری که یکی برگاشو دزدید
درختی که قرنطینه شد آخر تو فصلی که زمین برعکس میچرخید
صداش لبریز حرفای نگفتس
سرش لبریز صد آتش فشونه
یه دختر تو تراس رو به رویی
یه شال سبزو هر روز میتکونه
یه شال سبزو هر روز میتکونه
یه شال سبزو هر روز میتکونه ...
۳۰.۸k
۰۷ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.