آخرین سطر هایی که نوشته بود را به یاد دارم ؛
آخرین سطر هایی که نوشته بود را به یاد دارم ؛
- میخواستم برگردم اما در ناامیدی گم شده بودم .
من کوچک تر از آن بودم که در مقابل دنیا و آدما هایش قد علم کنم .
شاید یک تکه ی اضافی ؛ یک تکه ی دلتنگ و بدون پناه بودم .
و این که آدمی وقتی میداند پناهی ندارد ، راحت تر زنده می ماند ؛ بزرگ ترین دروغی ست که شنیده ام ...
- میخواستم برگردم اما در ناامیدی گم شده بودم .
من کوچک تر از آن بودم که در مقابل دنیا و آدما هایش قد علم کنم .
شاید یک تکه ی اضافی ؛ یک تکه ی دلتنگ و بدون پناه بودم .
و این که آدمی وقتی میداند پناهی ندارد ، راحت تر زنده می ماند ؛ بزرگ ترین دروغی ست که شنیده ام ...
۵۴۹
۱۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.