پارت۱۵
نیکاهه رل تو مجازیه😅
متین:ولی عاشقشم
نیکا:متیننننن بریم دیگه
متین:باشه بریم،اصن قهر میموندی
نیکا:غر نزن یه بستنی ها
عسل:آقا متین مارو دیدن
متین:اا سلام عسل خانم کوچولو نمیزاره یه کلمه حرف بزنیم
عسل:مشکلی نی😅
متین:😅😅
دیانا:تو فکر بودم
نیکا:زدم تو پهلوش
توفکری؟😅
دیانا:هاع نه
نیکا:به اون پسره که دلتو زده فک میکنی
دیانه😅
نیکا:چرارا چرا
دیانا:گفتم نه😡
نیکا:بابباشه عصبی نشو
دیانا😮💨
عسل:بدون من آخه غیبت
نیکا:😅😅ابجیمون اعصاب نداره
عسل :وای رسیدیم
متین من ایسپک میخورم
نیکادیا:ماهم
متین:باشه
فروشنده:بفرمایید
متین:چهارتا ایسپک
فروشنده:چه طعمی
متین:چاطعمی؟
نیکادیا:شکلاتی
عسل:توتفرنگی
متین:اوکیه سه تا شکلاتی ا توت فرنگی
قروشنده:بعد از دقیقه بفرمایید
متین:ممنون حساب کردم دادامن به دخترا
داشتیم میخوردیم
دیانا:سر کله دوتا عاشقم پیداش شد
نیکا:کو؟
دیانا:پشت سرتن
میکا:یه دید زد اها
رها:عشقم بستنی میخوامم(بچگونه)
ارسلان:باشه چی بگیرم
رها:ایسپک بگیر
ارسلان:باشه چه طعمی؟
رها:موزی
ارسلان:باشه
رفتمگرفتم آماده شدن دادم به رها
نیکا:اسلان
ارسلان:بله
نیکا:میدونستی خیلیی خیلی خیلی
ارسلان:دوسم داری؟
نیکا:خیلی خیلی خری 😅(دویدم که دیود دنبالمون منو گرفت)
ارسلان:من خرم؟
نیکا:ام ارههه
ارسلان:نیکااااااا
نیکا:بله
ارسلان: اون روی سگمو بالا نیار😐
نیکا:بیارم چی میشه اصن من به بابام میگم
ارسلان:چیو
نیکا:سرمن داد زدی(بچگونه)
درسلان:خب
نیکا:تو دوهفته از ماشینو کارت خبری نیست خودتم خوب میدونی
ارسلان:تهدید میکنی
نیکا:هرجور فک کنی
رفتم پیش دخترا😅😅وای ققط قیافش دیدنی بود
ارسلان:باخودم گفتموبرات دارم کوچولو
نیکا:بریم
متین:بریم
رفتیم رها رو رسوندیم خونشون عسلم که از همونجا ازمون جدا شد
رفتیم سمته خونه
رسیدیم
نیکا:رفتم اتاقمو لباسمو عوض کردم
رها:خخخ پسره پرور فک کرده خیلی دوسش دارم پولتو پولتو بابا😅
نیکا:نشسته بودیم هما دوره هم الان وقت خوبیه
بابا
بابا:جانم؛جیزه شده
نیکا:آره
ارسلان:نخ
متین:ولی عاشقشم
نیکا:متیننننن بریم دیگه
متین:باشه بریم،اصن قهر میموندی
نیکا:غر نزن یه بستنی ها
عسل:آقا متین مارو دیدن
متین:اا سلام عسل خانم کوچولو نمیزاره یه کلمه حرف بزنیم
عسل:مشکلی نی😅
متین:😅😅
دیانا:تو فکر بودم
نیکا:زدم تو پهلوش
توفکری؟😅
دیانا:هاع نه
نیکا:به اون پسره که دلتو زده فک میکنی
دیانه😅
نیکا:چرارا چرا
دیانا:گفتم نه😡
نیکا:بابباشه عصبی نشو
دیانا😮💨
عسل:بدون من آخه غیبت
نیکا:😅😅ابجیمون اعصاب نداره
عسل :وای رسیدیم
متین من ایسپک میخورم
نیکادیا:ماهم
متین:باشه
فروشنده:بفرمایید
متین:چهارتا ایسپک
فروشنده:چه طعمی
متین:چاطعمی؟
نیکادیا:شکلاتی
عسل:توتفرنگی
متین:اوکیه سه تا شکلاتی ا توت فرنگی
قروشنده:بعد از دقیقه بفرمایید
متین:ممنون حساب کردم دادامن به دخترا
داشتیم میخوردیم
دیانا:سر کله دوتا عاشقم پیداش شد
نیکا:کو؟
دیانا:پشت سرتن
میکا:یه دید زد اها
رها:عشقم بستنی میخوامم(بچگونه)
ارسلان:باشه چی بگیرم
رها:ایسپک بگیر
ارسلان:باشه چه طعمی؟
رها:موزی
ارسلان:باشه
رفتمگرفتم آماده شدن دادم به رها
نیکا:اسلان
ارسلان:بله
نیکا:میدونستی خیلیی خیلی خیلی
ارسلان:دوسم داری؟
نیکا:خیلی خیلی خری 😅(دویدم که دیود دنبالمون منو گرفت)
ارسلان:من خرم؟
نیکا:ام ارههه
ارسلان:نیکااااااا
نیکا:بله
ارسلان: اون روی سگمو بالا نیار😐
نیکا:بیارم چی میشه اصن من به بابام میگم
ارسلان:چیو
نیکا:سرمن داد زدی(بچگونه)
درسلان:خب
نیکا:تو دوهفته از ماشینو کارت خبری نیست خودتم خوب میدونی
ارسلان:تهدید میکنی
نیکا:هرجور فک کنی
رفتم پیش دخترا😅😅وای ققط قیافش دیدنی بود
ارسلان:باخودم گفتموبرات دارم کوچولو
نیکا:بریم
متین:بریم
رفتیم رها رو رسوندیم خونشون عسلم که از همونجا ازمون جدا شد
رفتیم سمته خونه
رسیدیم
نیکا:رفتم اتاقمو لباسمو عوض کردم
رها:خخخ پسره پرور فک کرده خیلی دوسش دارم پولتو پولتو بابا😅
نیکا:نشسته بودیم هما دوره هم الان وقت خوبیه
بابا
بابا:جانم؛جیزه شده
نیکا:آره
ارسلان:نخ
۱۰.۵k
۰۹ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.