تکپارتی یونگیییی
ویو ات
داشتم از کافه میومدم بیرون کافه ای ک مادرم کله عمرشو برای اون گزاشته بود اون کافه ی کلاسیک و قشنگ برای مادرم خیلی ارزشمند بود هوا بارونی بود چتر همرام نبود خونه چند کوچه بالا تر و یکمی دور بود کافه رو بستم و دویدم سمت خونه نزدیک خونه بودم که صدای گربه شنیدم وایسادم اول فکر کردم خیالاتی شدم ولی نه واقعا صدای گربه بود برگشتم سمته صدا
ی بچه گربه بود نشستم و گفتم
+سلام پیشی ملوسه..چرا اینجایی..وای خدا خیسه خالی شدی بیا ببینم
میوعو(مثلا صدای گربست😅)
برش داشتم و دویدم سمته خونه بارونی مشکیم رو در آوردم و آویزونش کردم ب جا آویز و کفشامو در آوردم و دمپاییم رو پوشیدم گربه رو گزاشتم حموم و لباسا مو در آوردم و رفتم حموم اول گربه رو شستم بعد خودم و اومدم بیرونو پیشی رو خوش کردم و سشوار کشیدم که موهاش پوف کرد خیلی کیوت شده بود
لباسام رو پوشیدم و رفتم شونه و قیچی مخصوص رو برداشتم
و افتادم تو جون گربه عه😈
واااای ننه چقدر ناز شده بود ی توپ داشتیم اونو برداشتم و پیشیرو برداشتم و رفتم پایین گربه رو گزاشتم تو پذیرایی و گزاشتم با توپ بازی کنه و خودم رفتم تا غذا بپزم اهنگ رو گزاشتم و شروع کردم خوندن و درست کردن
غذا آماده شد
ساعت ۱۰ بود الاناس که یونگی شی بیاد رفتم و نشستم با پیشی بازی کردم بعد چند دیقه صدای چرخیدن کلید اومد گربه رو برداشتم و رفتیم تا ب یونگی خوش اومد بگیم
ویو یونگی
وقتی وارد شدم ات رو دیدم با ی..ی..گربه(متعجب)ات اومد و بقلم کرد و
+یونگی این پیشی رو موقع برگشت پیدا کردم نگاه چقدر نازه
-ا.اره ولی مطمئنی مریض نیست
+اره ممکنه بخاطر همین فردا می برمش دامپزشکی
-اهان اوکی...ایممم چه بوی خوبی میاد
+اوه اره برو لباساتو عوض کن تا من سفره رو بچینم
-اوکی
رفتم بالا و لباسامو داشتم عوض می کردم که احساس کردم چیزی اومد تو برگشتم سمت در و اون گربه هرو دیدم ناز بود ولی نه ب اندازه ی من برگشتم و داشتم ب کارم میرسیدم که احساس کردم ی چیز نرم داره ب پاهام می خوره بسمتش برگشتم و دیدم بله گربه کوچولو داره خودشو میماله ب پام کارم تموم شدو گربه رو برداشتم و رفتیم پایین
-کاش می گفتی براش غذای مخصوص بگیرم
+سفارش دادم الاناس که برسه
داشتیم غذا می خوردیم که پیشی پرید رو پای اتم
-هی با چ جرعتی رفتی رو پای اتم هااا(با دهن پر)
+(خندید)مگه بچه ای ها مگه چی میشه حالا
-یااا
+باشه الان میزارم پایین
گزاشتتش زمین و شروع کردیم خوردن
پرش زمانی بعد غذا
ویو یونگی
-وای دستت درد نکنه ات خیلی خوش مزه بود....ات...ات
وقتی سرم و برگردوندم دیدم خانم داره با اون پیشی با ی می کنه خجالت نمی کشه بجای اینکه ب من توجه کنه رفته...رفته..اههههه
این دفعه با صدای بلند تر گفتم
-ااااات
+ها..جان..چیزی می خوای؟
-نه راحت باش با پیشی جونت
رومو کردم اونور
ویو ات
وایسا..الان قهر کرد؟ ای خدا قربونش نرم که انقدر کیوتهههه کیوته جذابم😚😚
+یونگی..یونگی جونم..شوگولیلیلی(کیوت)باهام قهری؟
-انتظار داری نباشم
+آخه دلیلش چیه؟
می دونستم دلیلشو ولی می خواستم از دهن خودش بشنوم
-خب..خب منه بیچاره خسته کوفته از کمپانی برگشتم بجای اینکه ب من توجه کنی رفتی ب گربت که هنو اسمم براش نزاشتی بازی می کنی و از همه بدتر توجه می کنی
+میدونی ب نظرم اسمشو بزاریم..اممم...خب...شوگا چطوره؟
-چی؟می خوای اسمه هنری منو بزاری؟آخه چرا؟
+چون مثل تو کیوتو نازه و یجورایی شبیهته
-آخه.. آخه کجای این شبیه به منه ها؟(یکم حرصی)
+شاید تو نفهمی ولی من می فهمم
-مگه من نفهمم
+مگه من گفتم تو نفهمی؟
-اه..خیلی خب..راستی چرا از موضوع خارج میشی مثلا من باهات قهرم
+راست میگی تو اون موضوع بودیم من چیکار داشتم می کردم...اها داشتم نازت و می کشیدم (وای خدایا اینا اینا دیگه منو گزاشتن تو جیبشون😎)
+عشقم می دونستی چقدر دوست دارم؟
-اره
وایسا اگه این طور پیش بره تا فردا باید نازشو بکشم اه بلند شدم و با اصبانیت گفتم
+یونگی
جوابی نشنیدم باز گفتم
یونگی
بازم جوابی نشنیدم
+مگه با تو نیستم
دیگه نه محکم یقشو گرفتم و بوسیدمش اول بی حرکت بود بعد کمرم گرفت و محکم فشرد بعد چند دیقه از هم جدا شدیم
+عشقم دیگه باهام قهر نکن تحمل اینو ندارم
-پس تو هم قول بده وقتی من خونم بیشتر ب من توجه کنی
+باشه قول
داشتم از کافه میومدم بیرون کافه ای ک مادرم کله عمرشو برای اون گزاشته بود اون کافه ی کلاسیک و قشنگ برای مادرم خیلی ارزشمند بود هوا بارونی بود چتر همرام نبود خونه چند کوچه بالا تر و یکمی دور بود کافه رو بستم و دویدم سمت خونه نزدیک خونه بودم که صدای گربه شنیدم وایسادم اول فکر کردم خیالاتی شدم ولی نه واقعا صدای گربه بود برگشتم سمته صدا
ی بچه گربه بود نشستم و گفتم
+سلام پیشی ملوسه..چرا اینجایی..وای خدا خیسه خالی شدی بیا ببینم
میوعو(مثلا صدای گربست😅)
برش داشتم و دویدم سمته خونه بارونی مشکیم رو در آوردم و آویزونش کردم ب جا آویز و کفشامو در آوردم و دمپاییم رو پوشیدم گربه رو گزاشتم حموم و لباسا مو در آوردم و رفتم حموم اول گربه رو شستم بعد خودم و اومدم بیرونو پیشی رو خوش کردم و سشوار کشیدم که موهاش پوف کرد خیلی کیوت شده بود
لباسام رو پوشیدم و رفتم شونه و قیچی مخصوص رو برداشتم
و افتادم تو جون گربه عه😈
واااای ننه چقدر ناز شده بود ی توپ داشتیم اونو برداشتم و پیشیرو برداشتم و رفتم پایین گربه رو گزاشتم تو پذیرایی و گزاشتم با توپ بازی کنه و خودم رفتم تا غذا بپزم اهنگ رو گزاشتم و شروع کردم خوندن و درست کردن
غذا آماده شد
ساعت ۱۰ بود الاناس که یونگی شی بیاد رفتم و نشستم با پیشی بازی کردم بعد چند دیقه صدای چرخیدن کلید اومد گربه رو برداشتم و رفتیم تا ب یونگی خوش اومد بگیم
ویو یونگی
وقتی وارد شدم ات رو دیدم با ی..ی..گربه(متعجب)ات اومد و بقلم کرد و
+یونگی این پیشی رو موقع برگشت پیدا کردم نگاه چقدر نازه
-ا.اره ولی مطمئنی مریض نیست
+اره ممکنه بخاطر همین فردا می برمش دامپزشکی
-اهان اوکی...ایممم چه بوی خوبی میاد
+اوه اره برو لباساتو عوض کن تا من سفره رو بچینم
-اوکی
رفتم بالا و لباسامو داشتم عوض می کردم که احساس کردم چیزی اومد تو برگشتم سمت در و اون گربه هرو دیدم ناز بود ولی نه ب اندازه ی من برگشتم و داشتم ب کارم میرسیدم که احساس کردم ی چیز نرم داره ب پاهام می خوره بسمتش برگشتم و دیدم بله گربه کوچولو داره خودشو میماله ب پام کارم تموم شدو گربه رو برداشتم و رفتیم پایین
-کاش می گفتی براش غذای مخصوص بگیرم
+سفارش دادم الاناس که برسه
داشتیم غذا می خوردیم که پیشی پرید رو پای اتم
-هی با چ جرعتی رفتی رو پای اتم هااا(با دهن پر)
+(خندید)مگه بچه ای ها مگه چی میشه حالا
-یااا
+باشه الان میزارم پایین
گزاشتتش زمین و شروع کردیم خوردن
پرش زمانی بعد غذا
ویو یونگی
-وای دستت درد نکنه ات خیلی خوش مزه بود....ات...ات
وقتی سرم و برگردوندم دیدم خانم داره با اون پیشی با ی می کنه خجالت نمی کشه بجای اینکه ب من توجه کنه رفته...رفته..اههههه
این دفعه با صدای بلند تر گفتم
-ااااات
+ها..جان..چیزی می خوای؟
-نه راحت باش با پیشی جونت
رومو کردم اونور
ویو ات
وایسا..الان قهر کرد؟ ای خدا قربونش نرم که انقدر کیوتهههه کیوته جذابم😚😚
+یونگی..یونگی جونم..شوگولیلیلی(کیوت)باهام قهری؟
-انتظار داری نباشم
+آخه دلیلش چیه؟
می دونستم دلیلشو ولی می خواستم از دهن خودش بشنوم
-خب..خب منه بیچاره خسته کوفته از کمپانی برگشتم بجای اینکه ب من توجه کنی رفتی ب گربت که هنو اسمم براش نزاشتی بازی می کنی و از همه بدتر توجه می کنی
+میدونی ب نظرم اسمشو بزاریم..اممم...خب...شوگا چطوره؟
-چی؟می خوای اسمه هنری منو بزاری؟آخه چرا؟
+چون مثل تو کیوتو نازه و یجورایی شبیهته
-آخه.. آخه کجای این شبیه به منه ها؟(یکم حرصی)
+شاید تو نفهمی ولی من می فهمم
-مگه من نفهمم
+مگه من گفتم تو نفهمی؟
-اه..خیلی خب..راستی چرا از موضوع خارج میشی مثلا من باهات قهرم
+راست میگی تو اون موضوع بودیم من چیکار داشتم می کردم...اها داشتم نازت و می کشیدم (وای خدایا اینا اینا دیگه منو گزاشتن تو جیبشون😎)
+عشقم می دونستی چقدر دوست دارم؟
-اره
وایسا اگه این طور پیش بره تا فردا باید نازشو بکشم اه بلند شدم و با اصبانیت گفتم
+یونگی
جوابی نشنیدم باز گفتم
یونگی
بازم جوابی نشنیدم
+مگه با تو نیستم
دیگه نه محکم یقشو گرفتم و بوسیدمش اول بی حرکت بود بعد کمرم گرفت و محکم فشرد بعد چند دیقه از هم جدا شدیم
+عشقم دیگه باهام قهر نکن تحمل اینو ندارم
-پس تو هم قول بده وقتی من خونم بیشتر ب من توجه کنی
+باشه قول
۳۰.۹k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.