پسران هدفمند🥺💜
فصل دوم پارت چهاردهم
با این ویدیو این پارتو بخونید قشنگ تصور کنید🤣🤣🤣
از زبان جیهوپ:
خوب امروزم ۵ روزیه ک تو این اتاق زندانیم و کسی کاری بهمون نداره و داریم با بچه ها خاطراتمون مرور میکنیم و میخندیم.
+جیهوپ .
_هوم
رو به جین گفتم..
جین با خنده:یادته یکبار گفتی از چیزی نمیترسی ولی تا سر حد مرگترسیدی و جیغ زدی...
با یاد آوردن ۵ سال پیش شروع به خندیدن کردم..
اعضا با کنجکاوی نگاهم کردن و گفتن:۵ سال پیش چه اتفاقی افتاده بهمون بگو..
فلش بک به ۵ سال پیش:(این پارتا رو از خودم درآوردم امیدوارم دوست داشته باشین).
خبرنگار از جیهوپ پرسید از چیزی نمیترسی؟
جیهوپ با خنده گفت:ن من از چیزی نمیترسم من خیلی شجاعم..
۵ دقیقه بعد خبرنگار جیهوپو برد توی یک اتاقی ک پر توش موش داشت..
جیهوپ آنچنان جیغی زد ک از هوش رفت..
خبرنگار با پوزخند گفت:چیشد تو گفتی ک خیلی شجاعی؟
جیهوپ با ترس گفت:خوب حالا از سوسک میترسم از چیزهای دیگ ک نمیترسم..
خبرنگار جیهوپو برد تو کابین کابینم حرکت کرد و جیهوپ بدتر جیغ زد...
تو کابین هی میگفت:خدایا غلط کردم ک سوار کابین شدم..
خبرنگار سعی میکرد خنده هاشو کنترل کنه اما نتونست آخرسرم خم شد روی زانوهاش..
جیهوپ با هزار بدبختی از کابین پایین اومد صورتش زرد زرد شده بود انگار داشت محتویات معده شو بالا میاورد خم شد روی زمینو بالا آورد...
جین ک شاهد همه ی کارهای جیهوپ بود با نگرانی نزدیکش شد زد روی شانه ش گفت:هی جیهوپ خوبی؟
بعد یکی زد پس سرش گفت:آخه کله خر مگ مرض داری وقتی میترسی میگی از چیزی نمیترسی این چه کاریه ک با خودت میکنی؟یکذره عقل نداری تو؟
جیهوپ سرشو پایین آورد و گفت:معذرت میخواهم هیونگ دیگ تکرار نمیشه
جین خوبمی گفت...
پایان فلش بک.
همه ی اعضا کنترل خنده شون از دستشون در رفته بود..
تهیونگ با خنده ی مستطیلیش بهم گفت:وای جیهوپ نمیدونستم انقدر کله خری وای خودتو کشتی ایکاش اونجا بودم قیافه تو میدیدم...
شوگا با خنده گفت:وای آره ایکاش منم بودم و میدیدمت ترسهای تو خیلی باحاله..
هر کی یک چیزی میگفت و من خوشحال بودم ک تونستم اعضا رو به وجد برم...
نظر بدین
این پارتو دوست داشتین؟🥺💜
با این ویدیو این پارتو بخونید قشنگ تصور کنید🤣🤣🤣
از زبان جیهوپ:
خوب امروزم ۵ روزیه ک تو این اتاق زندانیم و کسی کاری بهمون نداره و داریم با بچه ها خاطراتمون مرور میکنیم و میخندیم.
+جیهوپ .
_هوم
رو به جین گفتم..
جین با خنده:یادته یکبار گفتی از چیزی نمیترسی ولی تا سر حد مرگترسیدی و جیغ زدی...
با یاد آوردن ۵ سال پیش شروع به خندیدن کردم..
اعضا با کنجکاوی نگاهم کردن و گفتن:۵ سال پیش چه اتفاقی افتاده بهمون بگو..
فلش بک به ۵ سال پیش:(این پارتا رو از خودم درآوردم امیدوارم دوست داشته باشین).
خبرنگار از جیهوپ پرسید از چیزی نمیترسی؟
جیهوپ با خنده گفت:ن من از چیزی نمیترسم من خیلی شجاعم..
۵ دقیقه بعد خبرنگار جیهوپو برد توی یک اتاقی ک پر توش موش داشت..
جیهوپ آنچنان جیغی زد ک از هوش رفت..
خبرنگار با پوزخند گفت:چیشد تو گفتی ک خیلی شجاعی؟
جیهوپ با ترس گفت:خوب حالا از سوسک میترسم از چیزهای دیگ ک نمیترسم..
خبرنگار جیهوپو برد تو کابین کابینم حرکت کرد و جیهوپ بدتر جیغ زد...
تو کابین هی میگفت:خدایا غلط کردم ک سوار کابین شدم..
خبرنگار سعی میکرد خنده هاشو کنترل کنه اما نتونست آخرسرم خم شد روی زانوهاش..
جیهوپ با هزار بدبختی از کابین پایین اومد صورتش زرد زرد شده بود انگار داشت محتویات معده شو بالا میاورد خم شد روی زمینو بالا آورد...
جین ک شاهد همه ی کارهای جیهوپ بود با نگرانی نزدیکش شد زد روی شانه ش گفت:هی جیهوپ خوبی؟
بعد یکی زد پس سرش گفت:آخه کله خر مگ مرض داری وقتی میترسی میگی از چیزی نمیترسی این چه کاریه ک با خودت میکنی؟یکذره عقل نداری تو؟
جیهوپ سرشو پایین آورد و گفت:معذرت میخواهم هیونگ دیگ تکرار نمیشه
جین خوبمی گفت...
پایان فلش بک.
همه ی اعضا کنترل خنده شون از دستشون در رفته بود..
تهیونگ با خنده ی مستطیلیش بهم گفت:وای جیهوپ نمیدونستم انقدر کله خری وای خودتو کشتی ایکاش اونجا بودم قیافه تو میدیدم...
شوگا با خنده گفت:وای آره ایکاش منم بودم و میدیدمت ترسهای تو خیلی باحاله..
هر کی یک چیزی میگفت و من خوشحال بودم ک تونستم اعضا رو به وجد برم...
نظر بدین
این پارتو دوست داشتین؟🥺💜
۵.۶k
۱۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.