پارت ۱
♡ویو از زبان ات♡
چند روزی از اون روز نفرین شده میگذره و عموم که تا بحال ندیدمش من رو به سرپرستی گرفته اسمش هم کیم تهیونگ هست خب ببخشید من خودمو معرفی نکردم من کیم ا/ت هست [نکته:ا/ت یعنی اسم تو الف=اسم ت=تو ] مامان و بابا رو توی اتیش سوزی عمارت کشته شدن بابای من مافیا بود ممکنه کار دشمنانش باشه خیلی دلم میخواد بفهمم کار کی بوده ولی عموم که ندیدمش نمیزاره حتی بیرون برم اون آخر هفته قرار بیاد عمارت من خیلی استرس دارم آجوما بهم گفته اون بزرگ ترین مافیای جهان هست حتی پلیس ها هم باهاش همکاری میکنن خب بیخیال اینا دیگه برم پیش آجوما از روی تخت اومدم پایین از اتاق اومدم بیرون رفتم به سمت آشپز خونه وقتی وارد آشپزخونه شدم آجوما رو دیدم داشت کیک درست میکنه گفتم بترسونمش پس آروم قدم برداشتم سمتش و موهامم ریختم دور صورتم بعد آروم گفتم( علامت ا/ت + علامت تهیونگ _ علامت آجوما × بقیه ÷ )
+آجوما (با صدای تقریبا ترسناک )
×یییااا خخددااا( با ترس )
+ههههه(خنده )
×وای خدا سکتم دادی دختر
+ببخشید آجوما (با خنده )
×عیب نداره دخترم بیا برات کیک درست کردم بیا بخور راستی باطعم مورد علاقت درست کردم شکلاتی راستی الان برات شیر موز میارم +اااییولل عاشقتم آجوما( باذوق)
×منم عاشقتم دخترم (با خنده) آجوما برام کیک شکلاتی با شیر موز آورد داشتم میخوردم که آجوما گفت
× دختر ارباب بجای اینکه آخر هفته بیان امشب میان +چچیی واقعا ×اره دخترم راستی ا/ت میخوام چند تا قانون بهت بگم که ارباب بهم گفتن که بهت بگم +وا قانون برای چی اصلا چرا باید قانون بزاره × دخترم ارباب خیلی به قانون اهمیت میده پس لطفا رعایت کن قانون هارو خب
۱ بدون اجازه ی ارباب جایی نمیری
۲ وقتی ایشون مهمون دارن نباید بیای بیرون تا وقتی که ایشون بگن بیای
۳ هیچ وقت طبقه ی سوم نمیری
۴ باید هرچی ارباب میگن بگی چشم و اگرنه تنبیه میشی
که خدا نکنه کسی تنبیه بشه از دست ارباب خب دخترم لطفا قانون هارو رعایت کن باشه ا/ت ؟
+باشه آجوما فقط بخاطر تو × آفرین دخترم خب برو حاضر شو ارباب ساعت 8 میاد
+مگه الان ساعت چند؟×ساعت ۷:۱۰دقیقه است +باشه من رفتم با دو رفتم سمت اتاقم [نکته عمارت سه طبقه است ا/ت اتاقش طبقه ی دوم هست خدمتکار ها طبقه اول شاید براتون سوال شده خدمتکار وقتی ا/ت توی آشپز خونه بود خدمتکار ها کجا بودن اونا داشتن عمارت رو تمیز میکردن ] رفتم داخل اتاقم زود رفت داخل حمام یه دوش ۱۵ مینی گرفتم اومدم بیرون یه ناگاه به ساعت کردم ساعت ۷:۲۶ دقیقه بودم زود موهام رو خشک کردم و یه لباس تقریبا باز پوشیدم و آرایش ساده ای کردم وکفش و جواهرات پوشیدم یه نگاه به ساعت کردم که ۷:۵۵ دقیقه بود رفتم پایین دیدم خدمتکار به صف شدن منم رفتم پیش آجوما که یهو...
چند روزی از اون روز نفرین شده میگذره و عموم که تا بحال ندیدمش من رو به سرپرستی گرفته اسمش هم کیم تهیونگ هست خب ببخشید من خودمو معرفی نکردم من کیم ا/ت هست [نکته:ا/ت یعنی اسم تو الف=اسم ت=تو ] مامان و بابا رو توی اتیش سوزی عمارت کشته شدن بابای من مافیا بود ممکنه کار دشمنانش باشه خیلی دلم میخواد بفهمم کار کی بوده ولی عموم که ندیدمش نمیزاره حتی بیرون برم اون آخر هفته قرار بیاد عمارت من خیلی استرس دارم آجوما بهم گفته اون بزرگ ترین مافیای جهان هست حتی پلیس ها هم باهاش همکاری میکنن خب بیخیال اینا دیگه برم پیش آجوما از روی تخت اومدم پایین از اتاق اومدم بیرون رفتم به سمت آشپز خونه وقتی وارد آشپزخونه شدم آجوما رو دیدم داشت کیک درست میکنه گفتم بترسونمش پس آروم قدم برداشتم سمتش و موهامم ریختم دور صورتم بعد آروم گفتم( علامت ا/ت + علامت تهیونگ _ علامت آجوما × بقیه ÷ )
+آجوما (با صدای تقریبا ترسناک )
×یییااا خخددااا( با ترس )
+ههههه(خنده )
×وای خدا سکتم دادی دختر
+ببخشید آجوما (با خنده )
×عیب نداره دخترم بیا برات کیک درست کردم بیا بخور راستی باطعم مورد علاقت درست کردم شکلاتی راستی الان برات شیر موز میارم +اااییولل عاشقتم آجوما( باذوق)
×منم عاشقتم دخترم (با خنده) آجوما برام کیک شکلاتی با شیر موز آورد داشتم میخوردم که آجوما گفت
× دختر ارباب بجای اینکه آخر هفته بیان امشب میان +چچیی واقعا ×اره دخترم راستی ا/ت میخوام چند تا قانون بهت بگم که ارباب بهم گفتن که بهت بگم +وا قانون برای چی اصلا چرا باید قانون بزاره × دخترم ارباب خیلی به قانون اهمیت میده پس لطفا رعایت کن قانون هارو خب
۱ بدون اجازه ی ارباب جایی نمیری
۲ وقتی ایشون مهمون دارن نباید بیای بیرون تا وقتی که ایشون بگن بیای
۳ هیچ وقت طبقه ی سوم نمیری
۴ باید هرچی ارباب میگن بگی چشم و اگرنه تنبیه میشی
که خدا نکنه کسی تنبیه بشه از دست ارباب خب دخترم لطفا قانون هارو رعایت کن باشه ا/ت ؟
+باشه آجوما فقط بخاطر تو × آفرین دخترم خب برو حاضر شو ارباب ساعت 8 میاد
+مگه الان ساعت چند؟×ساعت ۷:۱۰دقیقه است +باشه من رفتم با دو رفتم سمت اتاقم [نکته عمارت سه طبقه است ا/ت اتاقش طبقه ی دوم هست خدمتکار ها طبقه اول شاید براتون سوال شده خدمتکار وقتی ا/ت توی آشپز خونه بود خدمتکار ها کجا بودن اونا داشتن عمارت رو تمیز میکردن ] رفتم داخل اتاقم زود رفت داخل حمام یه دوش ۱۵ مینی گرفتم اومدم بیرون یه ناگاه به ساعت کردم ساعت ۷:۲۶ دقیقه بودم زود موهام رو خشک کردم و یه لباس تقریبا باز پوشیدم و آرایش ساده ای کردم وکفش و جواهرات پوشیدم یه نگاه به ساعت کردم که ۷:۵۵ دقیقه بود رفتم پایین دیدم خدمتکار به صف شدن منم رفتم پیش آجوما که یهو...
۱۰.۹k
۲۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.