وقتی که از همسر مافیات فرار کردی
وقتی که از همسر مافیات فرار کردی
پوزخند ترسناک اون مرد به هیچکس رحم نمیکرد یا بگم رحمی نداشت!!
مقصد بعدی کجا بود؟اها بزرگترین هکر کره که نیاز به گفتنش نیست همه میشناسینش!
وَن داشت به مقصد میرفت
با ایستادن ماشین مرد پیاده شد و به سمت عمارت هکر رفت
با اومدن جیمین لبخندی زد و اونو بغل کرد...جئون با هرکی سرد باشه با دوستاش سرد نیست
جیمین:چیشده یادی از ما کردی
_جیمین میخوام برم فرانسه
جیمین:اما کوک
_جیمین الان وقتشه!!
جیمین:حداقل بیا بشین بهم توضیح بده توی این پنج ماه چرا نرفتی
کوک:ببین شبی که به شوگا گفتم ما به درد هم نمیخوریم رفتم....
....
روی صندلی های مخصوص هواپیما نشستیم
نامی:کوک تو مطمئنی؟
کوک:مگه میشه یه تصمیمی بگیرم و قبلش فکر نکنم؟
جیهوپ:اخه ات برنمیگرده
کوک:خفتش میکنم
تهیونگ:ولی تو قرار بود...
کوک:قرار بود!!اون یه درصد اگر نیومد خفتش میکنم!!پنج ماه سرش صبر نکردم
یونگی:تهیونگ واقعا؟جونکوک اگر بفهمه خبری هم بوده ات و خفت میکنه
کوک:صد درصد!!تو فک کن دوست دختر پنج ماه بره با یک پــــ...
با صدای*مسافرین کمربندای خود را ببندید*ساکت شدیم و بستیم
جین:بیاین فقط رو نقشه تمرکز کنیم
جیمین:باند توی کالیفرنیا رو اوردم با خودمون ببریم
کوک:خوبه
دیگه حرفی بینمون رد و بدل نشد یا بگم هیچکس حوصله نداشت!
....
با صدای*به مقصد رسیدیم*بی حوصله بلند شدیم و وسایلامونو برداشتیم و رفتیم از هواپیما پایین
جین:حالا چی؟
کوک:میریم اقامتی که جیهوپ گرفت تا شب صبر میکنیم و من میرم سراغ ات
شوگا:پس چرا ما اومدیم؟
کوک:میگم بهتون
با گرفتن کلاهم و گذاشتن رو سرم پوزخندمو سر جاش نشوندم
★حسابتو دارم ات،بهت نشون میدم هنرمندم و هنرمو روی تن سفید و رو فرمت نشون میدم،فقط ممکنه این هنرم رنگش بنفش باشه!!اوه با رنگ قرمز چطوری؟★
از فکر ات بیرون اومدم و سوار ماشین شدم و رفتیم سمت اقامت...پیدات میکنم خانم کوچولو،اونوقت میخوای کجا پناه ببری؟
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
نهایت تلاشمو کردم ولی واقعا خوابم میادددد
برا همین کمه...حمایت کنید بزارم پارت بعد...
تنها کمکم اینه پیج و عمومی کنم تا بقیه هم حمایت کنن...میکنن؟★∞
بای فندقیت:)
پوزخند ترسناک اون مرد به هیچکس رحم نمیکرد یا بگم رحمی نداشت!!
مقصد بعدی کجا بود؟اها بزرگترین هکر کره که نیاز به گفتنش نیست همه میشناسینش!
وَن داشت به مقصد میرفت
با ایستادن ماشین مرد پیاده شد و به سمت عمارت هکر رفت
با اومدن جیمین لبخندی زد و اونو بغل کرد...جئون با هرکی سرد باشه با دوستاش سرد نیست
جیمین:چیشده یادی از ما کردی
_جیمین میخوام برم فرانسه
جیمین:اما کوک
_جیمین الان وقتشه!!
جیمین:حداقل بیا بشین بهم توضیح بده توی این پنج ماه چرا نرفتی
کوک:ببین شبی که به شوگا گفتم ما به درد هم نمیخوریم رفتم....
....
روی صندلی های مخصوص هواپیما نشستیم
نامی:کوک تو مطمئنی؟
کوک:مگه میشه یه تصمیمی بگیرم و قبلش فکر نکنم؟
جیهوپ:اخه ات برنمیگرده
کوک:خفتش میکنم
تهیونگ:ولی تو قرار بود...
کوک:قرار بود!!اون یه درصد اگر نیومد خفتش میکنم!!پنج ماه سرش صبر نکردم
یونگی:تهیونگ واقعا؟جونکوک اگر بفهمه خبری هم بوده ات و خفت میکنه
کوک:صد درصد!!تو فک کن دوست دختر پنج ماه بره با یک پــــ...
با صدای*مسافرین کمربندای خود را ببندید*ساکت شدیم و بستیم
جین:بیاین فقط رو نقشه تمرکز کنیم
جیمین:باند توی کالیفرنیا رو اوردم با خودمون ببریم
کوک:خوبه
دیگه حرفی بینمون رد و بدل نشد یا بگم هیچکس حوصله نداشت!
....
با صدای*به مقصد رسیدیم*بی حوصله بلند شدیم و وسایلامونو برداشتیم و رفتیم از هواپیما پایین
جین:حالا چی؟
کوک:میریم اقامتی که جیهوپ گرفت تا شب صبر میکنیم و من میرم سراغ ات
شوگا:پس چرا ما اومدیم؟
کوک:میگم بهتون
با گرفتن کلاهم و گذاشتن رو سرم پوزخندمو سر جاش نشوندم
★حسابتو دارم ات،بهت نشون میدم هنرمندم و هنرمو روی تن سفید و رو فرمت نشون میدم،فقط ممکنه این هنرم رنگش بنفش باشه!!اوه با رنگ قرمز چطوری؟★
از فکر ات بیرون اومدم و سوار ماشین شدم و رفتیم سمت اقامت...پیدات میکنم خانم کوچولو،اونوقت میخوای کجا پناه ببری؟
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
نهایت تلاشمو کردم ولی واقعا خوابم میادددد
برا همین کمه...حمایت کنید بزارم پارت بعد...
تنها کمکم اینه پیج و عمومی کنم تا بقیه هم حمایت کنن...میکنن؟★∞
بای فندقیت:)
۲۳.۹k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.